تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
انسانی بافرهنگ و باکمالات هستی و تعصبات خشک در افکارت جایی ندارند. دورویی و ریا را از وجودت خارج کن. با مردم با صداقت و درستی رفتار کن. غرور و تکبر تو را به موفقیت نمیرسانند، پس از آنها دوری کن. دنیا ارزش آن را ندارد که حرص بخوری بنابراین از فرصتها برای شادی استفاده کن و قانع باش. انتقادپذیر باش و اشتباهات خود را بپذیر که به زودی به مقصودت خواهی رسید. سپاس خداوند را بهجای آور و به نیازمندان کمک کن.
غزل شماره ۲۷۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۷۵ حافظ
صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش
وین زهد خشک را به می خوشگوار بخش
طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه
تسبیح و طیلسان به می و میگسار بخش
زهد گران که شاهد و ساقی نمیخرند
در حلقه چمن به نسیم بهار بخش
راهم شراب لعل زد ای میر عاشقان
خون مرا به چاه زنخدان یار بخش
یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش
ای آن که ره به مشرب مقصود بردهای
زین بحر قطرهای به من خاکسار بخش
شکرانه را که چشم تو روی بتان ندید
ما را به عفو و لطف خداوندگار بخش
ساقی چو شاه نوش کند باده صبوح
گو جام زر به حافظ شب زنده دار بخش
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۷۵ حافظ
صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش
وین زهد خشک را به می خوشگوار بخش
ای زاهد، از زیبایی گلزار بهره ببر و خرقه وصلهدار خود را دور افکنده به دست خار بسپار و از این خشکه مقدسی به خاطر شراب خوشگوار دست بردار.
طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه
تسبیح و طیلسان به می و میگسار بخش
این سخنان کفرآمیز و خودنماییها را فدای آهنگ چنگ کن و تسبیح و ردای خود را در راه شراب و شرابخوار خرج کن.
زهد گران که شاهد و ساقی نمیخرند
در حلقه چمن به نسیم بهار بخش
خشکهمقدسیهایی را که معشوق و ساقی خریدار آن نیستند، در مجمع دوستان، در چمن آورده به دست نسیم بهار بر باد ده.
راهم شراب لعل زد ای میر عاشقان
خون مرا به چاه زنخدان یار بخش
شراب قرمز لعل فام مرا از راه به در برده و از پای درآورده است، ای سالار عاشقان، از خونبهای من به خاطر چاه زنخدان محبوب درگذر.
یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش
خدایا، به هنگام بهار از سر گناه شرابخواری من درگذشته و این گناه بادهنوشی مرا به قد و قامت موزون سرو ایستاده بر لب جوی ببخش.
ای آن که ره به مشرب مقصود بردهای
زین بحر قطرهای به من خاکسار بخش
ای کسی که به سرچشمه مقصود و مراد خود دست یافتهای، از این دریا قطرهای به من درویش خاکسار ببخشای.
شکرانه را که چشم تو روی بتان ندید
ما را به عفو و لطف خداوندگار بخش
به شکر اینکه چشمان تو به چهره خوب زیبارویان نیفتاده و عاشق و مفتون نشدهای، ما را به عفو و لطف خدا واگذار و از ما درگذر.
ساقی چو شاه نوش کند باده صبوح
گو جام زر به حافظ شب زندهدار بخش
منبع: شرح جلالی بر حافظ.