غزل شماره ۲۷۰ حافظ: درد عشقی کشیده‌ام که مپرس

غزل شماره ۲۷۰ حافظ در استقبال به ادعا‌های شاه نعمت الله ولی در رسیدن به مقام‌های عرفانی سروده شده است. حافظ می‌گوید که هیچ‌کس نمی‌تواند درک کند که من در راه عشق چه دردها کشیده‌ام و از هجران یار چه تلخی‌ها چشیده‌ام؛ جهان را گشته‌ام تا توانسته‌ام دلبر خویش را بیابم، دلبری که نمی‌توانم وصفش کنم و در هوای کوی او گریانم.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

عشق را با تمام وجودت حس کرده‌ای و غم آن را کشیده‌ای. معشوق خوبی داری، یارت همیشه یاورت و در کنارت است. به او شک نداشته باش چرا که تمام حرف‌هایش از روی صدق و صفاست. به خاطر تو مشکلات و سختی‌هایی را که در راه هستند، تحمل می‌کند، پس قدرش را بدان. او تو را به عرش اعلا می‌رساند و مقامت را بالا می‌برد. همراه با معشوق به عزت و فر دست پیدا می‌کنی. به خدا توکل کن و عشق به زیبایی‌ها را در وجود خود بپروران.     

 

غزل شماره ۲۷۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۲۷۰ حافظ

درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
گشته‌ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده‌ام که مپرس
آن چنان در هوای خاک درش
می‌رود آب دیده‌ام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیده‌ام که مپرس
سوی من لب چه می‌گزی که مگوی
لب لعلی گزیده‌ام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیده‌ام که مپرس

 

غزل شماره ۲۷۰ حافظ
غزل شماره ۲۷۰ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۲۷۰ حافظ

بیت اول

درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس

درد و رنجی از عشق تحمّل کرده‌ام که گفتنی نیست و شرنگ فراقی را چشیده‌ام که نمی‌توان آن را شرح داد.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

گشته‌ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده‌ام که مپرس

دور دنیا گردیده‌ام و در آخر معشوقی انتخاب کرده‌ام که محاسن آن چندان بسیار است که نمی‌توان گفت.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

آن چنان در هوای خاک درش‌
می‌رود آب دیده‌ام که مپرس

در اشتیاقِ رسیدن به خاک درگاهِ او آنچنان اشک از دیدگانم می‌بارد که سؤال مکن، چون گفتنی نیست.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیده‌ام که مپرس

دیشب به گوش خود از دهان او حرف‌ها و وعده‌هایی شیرین شنیدم که مپرس، گفتنی نیست.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

سوی من لب چه می‌گزی که مگوی
لب لعلی گزیده‌ام که مپرس

از چه با اشارهِ به من لب خود را به دندان گاز می‌گیری که حرف مزن؟ من لب لعل‌فامی را به دندان گاز گرفته‌ام که لذت آن گفتنی نیست.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

بی تو در کلبه گدایی خویش
رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس

بدون حضور تو در خانه محقر فقیرانه خویش رنج‌هایی کشیده‌ام که از حد گفتن فراتر است.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیده‌ام که مپرس

من هم مانند حافظ، در راه معرفت و عشق یکه و تنها و بدون یاور به مقام و منصبی رسیده‌ام که نمی‌توان علو آن مقام را شرح داد.

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید