تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
عشق را با تمام وجودت حس کردهای و غم آن را کشیدهای. معشوق خوبی داری، یارت همیشه یاورت و در کنارت است. به او شک نداشته باش چرا که تمام حرفهایش از روی صدق و صفاست. به خاطر تو مشکلات و سختیهایی را که در راه هستند، تحمل میکند، پس قدرش را بدان. او تو را به عرش اعلا میرساند و مقامت را بالا میبرد. همراه با معشوق به عزت و فر دست پیدا میکنی. به خدا توکل کن و عشق به زیباییها را در وجود خود بپروران.
غزل شماره ۲۷۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۷۰ حافظ
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
آن چنان در هوای خاک درش
میرود آب دیدهام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیدهام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیدهام که مپرس
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۷۰ حافظ
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
درد و رنجی از عشق تحمّل کردهام که گفتنی نیست و شرنگ فراقی را چشیدهام که نمیتوان آن را شرح داد.
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
دور دنیا گردیدهام و در آخر معشوقی انتخاب کردهام که محاسن آن چندان بسیار است که نمیتوان گفت.
آن چنان در هوای خاک درش
میرود آب دیدهام که مپرس
در اشتیاقِ رسیدن به خاک درگاهِ او آنچنان اشک از دیدگانم میبارد که سؤال مکن، چون گفتنی نیست.
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
دیشب به گوش خود از دهان او حرفها و وعدههایی شیرین شنیدم که مپرس، گفتنی نیست.
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیدهام که مپرس
از چه با اشارهِ به من لب خود را به دندان گاز میگیری که حرف مزن؟ من لب لعلفامی را به دندان گاز گرفتهام که لذت آن گفتنی نیست.
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
بدون حضور تو در خانه محقر فقیرانه خویش رنجهایی کشیدهام که از حد گفتن فراتر است.
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیدهام که مپرس
من هم مانند حافظ، در راه معرفت و عشق یکه و تنها و بدون یاور به مقام و منصبی رسیدهام که نمیتوان علو آن مقام را شرح داد.