تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
زندگی هدیهای است که خداوند برای رسیدن به آرزوهایت در اختیار تو قرار داده، تلاش کن که از آن نهایت استفاده را ببری تا روزی که از دنیا میروی به خاطر از دست دادن فرصتها پشیمان نباشی. ثروت آنقدرها ارزش ندارد، پس حرص مال دنیا را نزن و هدف اصلی زندگیات را شادی و نشاط قرار بده. همیشه دم از غم و غصه میزنی و همهچیز را با ناامیدی دنبال میکنی، برای موفقیت، اول اشک و آه را از خود دور کرده و برای چیزی که ماندنی نیست غصه نخور. دلت وقتی شفا پیدا میکند که سر بر آستان حق بنهی. بدبینی را دور بریز و دلت را مثل آینه صیقل بده.
غزل شماره ۲۶۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۶۴ حافظ
خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
پیشتر زان که شود کاسه سر خاک انداز
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز
چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است
بر رخ او نظر از آینه پاک انداز
به سر سبز تو ای سرو که گر خاک شوم
ناز از سر بنه و سایه بر این خاک انداز
دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست
از لب خود به شفاخانه تریاک انداز
ملک این مزرعه دانی که ثباتی ندهد
آتشی از جگر جام در املاک انداز
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز
یا رب آن زاهد خودبین که به جز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ادراک انداز
چون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظ
وین قبا در ره آن قامت چالاک انداز
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۶۴ حافظ
خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
پیشتر زان که شود کاسه سر خاک انداز
برخیز و پیش از آن که بمیری و کاسه سرت از خاک پر شود، درون کاسه طلا، شراب بریز و بنوش.
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز
از آنجایی که سرانجام جایگاه ما در میان بیصدایان یعنی گورستان است، اکنون که فرصت داری گنبد سپهر را از جوش و خروش خود پر کن.
چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است
بر رخ او نظر از آینه پاک انداز
چشم ناپاک، قابلیت نگریستن بر چهره محبوب را ندارد، با چشم شفاف و زلال آیینه به چهره معشوق نگاه کن.
به سر سبز تو ای سرو که گر خاک شوم
ناز از سر بنه و سایه بر این خاک انداز
ای سرو، تو را به سر سبزت سوگند که وقتی در خاک پنهان شدم ناز و بیاعتنایی را کنار بگذار و بر خاک من سایه بیفکن.
دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست
از لب خود به شفاخانه تریاک انداز
قلب عاشق ما را که از مار سر گیسوی تو زخمی و آزرده شده با پادزهر شفاخانه لبت مداوا کن.
ملک این مزرعه دانی که ثباتی ندهد
آتشی از جگر جام در املاک انداز
میدانی که مالکیت این مزرعه یعنی دنیا پایدار و برقرار نیست، از آتشی که در درون جام شراب نهفته، در املاک و داراییهای دنیوی شراری بیفکن.
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز
از آن سبب در اشک خود غوطه خورده و غسل کردم که عارفان میگویند نخست خودت را از آلودگی پاک ساز سپس به آن شخص مقدس نگاه کن.
یا رب آن زاهد خودبین که به جز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ادراک انداز
خدایا، زاهد ریاکار خودپسند که تنها عیب دیگران را میبیند، از دود آه اهل دل، آیینه فهم و شعور او را تیره ساز.
چون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظ
وین قبا در ره آن قامت چالاک انداز
ای حافظ، از بوی خوش او مانند گل، جامه بر تن بدران و این جامه دریده را در پای آن اندام موزون بیفکن.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
فرهاد
با سلام .
واژه های متوالی { درد و دل } غلطه ، { دردِ دل } صحیحه !
لطفا تصحیح کنید !