غزل شماره ۲۴۷ حافظ در هنگامی سروده شده که حکم تبعید شاعر در شیراز قطعی شده بود. این غزل را برای شاه یحیی سروده و برای او به یزد ارسال داشته است. شاعر از باد صبا که پیک عاشقان است میخواهد که به منزل جانان برود و از او برای عاشقان بیدل خبر ببرد. سپس از گل میخواهد به شکرانه کامروایی، مرغ سحر را به وصل خود برساند.
تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
غزل شماره ۲۴۷ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۴۷ حافظ
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بیدل خبر دریغ مدار
به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل
نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار
حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
کنون که چشمه قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار
مکارم تو به آفاق میبرد شاعر
از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار
چو ذکر خیر طلب میکنی سخن این است
که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار

معنی و تفسیر غزل شماره ۲۴۷ حافظ
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بیدل خبر دریغ مدار
ای نسیم صبا از وزیدن بر منزل محبوب من، مضایقه مکن و از اینکه خبری از محبوب برای عاشق دل از دست داده بیاوری دریغ مورز. یعنی به کوی جانان برو، خبری بهدست بیاور، سپس آن را به من برسان.
به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل
نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار
ای گل، به شکرانه آنکه به آرزوی دل خود رسیده و شکوفا شدهای، بوی وصال را به وسیله نسیم، به بلبل عاشق برسان.
حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار
آن زمان که تو، چون هلال، نوجوان بودی من همدم و طالب عشق تو بودم، اکنون که ماه شب چهارده هستی و جوانی برومند شدهای، نظر لطف خودت را از من مگیر.
جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار
دنیا و هرچه در آن است خوار و بیمقدار است، از عارفان آن را مضایقه مکن. یعنی چیزی از مال دنیا به اهل معرفت ببخش.
کنون که چشمه قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار
اکنون که لب لعل خوشگوار تو سرچشمه شیرینیهاست، حرفی بزن و شِکَر خود را از این عاشق که مانند طوطی خواستار آن است دریغ مکن.
مکارم تو به آفاق میبرد شاعر
از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار
شاعر خبر بخشش و بزرگواریهای تو را در زمین و آسمان میپراکند پس مقرری و خرج سفر را از او مضایقه مکن.
چو ذکر خیر طلب میکنی سخن این است
که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار
جان کلام و منظور من این است که هرگاه طالب نام و شهرت نیک هستی، در برابر ارزش سخن نیکو از پرداختن سیم و زر مضایقه مکن و صله بپرداز.
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار
ای حافظ، گرد و غبار غم و اندوه از میان میرود و حالت رو به بهبودی خواهد گذاشت. تو از ریختن اشک در این راه کوتاهی مکن.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.

هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.