تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
هرچند یأس وجودت را فرا گرفته و از همهکس قطع امید کردهای و بهنظرت حتی اراده قوی هم دیگر کارساز نیست اما مژده باد که انتظار تو برای روزهای خوش به سر رسیده است و به زودی به مراد دل خودت خواهی رسید. به این دنیا دل نبند که آنچه فانی است ارزشی ندارد. زندگی را بر خودت سخت مگیر، فرصت را غنیمت بدان و از ریاکاری و دورویی دوری نما. حسودان و رقیبان باعث عقب افتادن کارهای تو شدهاند، از چشم زخم آنها حذر کن و بدان که خداوند حقشان را میپردازد و سزای عملشان را به خودشان برمیگرداند؛ از گناهانت میگذرد و آنچه را که میخواهی به تو میبخشد. فقط کافی است کمی صبر داشته باشی.
غزل شماره ۲۴۶ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۴۶ حافظ
عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار
دل برگرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار
دل در جهان مبند و به مستی سؤال کن
از فیض جام و قصه جمشید کامگار
جز نقد جان به دست ندارم شراب کو
کان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثار
خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم
یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار
می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد
جام مرصع تو بدین در شاهوار
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست
از می کنند روزه گشا طالبان یار
زانجا که پرده پوشی عفو کریم توست
بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
حافظ چو رفت روزه و گل نیز میرود
ناچار باده نوش که از دست رفت کار
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۴۶ حافظ
عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار
عیدفطر و پایان فصل بهار است و یاران جمع و چشم به راه هلال ماه نو هستند.ای ساقی، هلال ماه را بر روی شاه نو کن و شراب بیاور.
این غزل به احتمال بسیار در مدح شاه شجاع سروده شده و حافظ تا پایان غزل چندین بار از او یاد میکند.
دل برگرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار
از فصل بهار دل کنده بودم، اما یاران و حریفان پاک که یک ماه روزه گرفتند، همتی به خرج داده و جلسه عیش و نوش به راه انداختهاند.
دل در جهان مبند و به مستی سؤال کن
از فیض جام و قصه جمشید کامگار
دلبسته دنیا مشو و زمان شادی و خوشی را از دست مده. در حال مستی داستان جمشید و لذت جام شراب یا جام جهاننمای او را پرسوجو کن.
جز نقد جان به دست ندارم شراب کو
کان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثار
چیز دیگری جز نقدینه جان در اختیار ندارم. شراب کجاست تا نوشیده و این جان را نیز به پای ناز و غمزه ساقی فدا کنم.
خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم
یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار
دولت، دولتی خوب و پادشاه، خسروی بزرگوار است. خداوندا او را از چشم بد زمانه محافظت فرما.
می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد
جام مرصع تو بدین در شاهوار
(خطاب به شاه) با شعر من شراب بنوش که جام جواهرنشان شراب تو به مروارید شاهانه شعر من زینت دیگر میبخشد.
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست
از می کنند روزه گشا طالبان یار
اگر شراب سحر را از دست دادیم، کوتاهی صورت نگرفته، هنوز وقت برای نوشیدن شراب صبحگاهی هست. کسانی که خواهان محبوب هستند، روزه خودشان را با شراب افطار میکنند.
زانجا که پردهپوشی عفو کریم توست
بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار
از آنجایی که گذشت بزرگوارانه تو اقتضای چشمپوشی از کوتاهی ما را دارد، از این زر ناسره ما که سکهای با عیار پایین است درگذر. قلب هم اشاره به دل و هم اشاره به سکه تقلبی دارد.
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
از آن میترسم که در روز قیامت و حساب، بین سبحه پیر زاهد و لباس رند شرابخوار فرقی قائل نشده و همارز به حساب آیند.
حافظ چو رفت روزه و گل نیز میرود
ناچار باده نوش که از دست رفت کار
ای حافظ، از آنجا که ماه روزه سپری شد و فصل گل هم در حال سپری شدن است، ناگزیر شراب بنوش که فرصت مناسب به پایان رسید.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
سروش
بسیار ممنون از خوانش دقیق و استادانه
ابراهیم
خیلی لایک :*