غزل شماره ۲۳۸ حافظ: جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید

غزل شماره ۲۳۸ حافظ می‌گوید هلال ماه در آسمان مانند زینت جهان بر ابروی عید است اما بلافاصله اضافه می‌کند که عاشقان هلال زیبای عید را نه در آسمان بلکه باید در ابروی یار ببینند. در ادامه حال خویش را در فراق یار شرح می‌دهد که وقتی محبوب ابروی خود را آرایش کرد، کمر حافظ در حسرت کمان ابروی یار همچون هلال ماه شکسته و خمیده شد.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

هر چند که امروز هیچ چیز بر وفق مراد دل تو نبوده ولی بالاخره بخت و اقبال روی خوشش را به تو نشان خواهد داد. در راه رسیدن به هدف ناامید مباش، راه‌های مختلف را امتحان کن تا بتوانی به نتیجه دلخواه برسی. یار حاضر به هر گونه وفاداری برای توست و هر ملامت و سختی را به خاطرت تحمل می‌کند؛ بی‌حوصلگی را از خودت دور کن و با او حرف بزن. به دست آوردن هر چیز با ارزش تنها با سعی و کوشش بسیار امکان‌پذیر است، بنابراین اگر واقعاً خواستار آن چیز گرانبها هستی، از جان و دل مایه بگذار. به پند و نصیحت اطرافیانت گوش کن زیرا آنها دوستت دارند و خیر و صلاح تو را می‌خواهند.    

 

غزل شماره ۲۳۸ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۲۳۸ حافظ

جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من
کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید
مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت
که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید
نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود
گل وجود من آغشته گلاب و نبید
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل
چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید
بهای وصل تو گر جان بود خریدارم
که جنس خوب مبصر به هر چه دید خرید
چو ماه روی تو در شام زلف می‌دیدم
شبم به روی تو روشن چو روز می‌گردید
به لب رسید مرا جان و برنیامد کام
به سر رسید امید و طلب به سر نرسید
ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند
بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید

 

غزل شماره ۲۳۸ حافظ
غزل شماره ۲۳۸ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۲۳۸ حافظ

بیت اول

جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید

جهان مانند آرایشگر بر ابروی عید با هلال ماه نو در آسمان وسمه کشید یعنی هلال عید دیده شد. با این وجود هلال عید واقعی را در ابروى یار باید دید.
وسمه گیاهیست که در برگ آن ماده‌ای به رنگِ سبز متمایل به آبی وجود دارد. در قدیم برگِ آن را می‌جوشاندند و برای رنگ کردنِ ابرو استفاده می‌کردند.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

شکسته گشت چو پشت هلال قامت من
کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید

زمانی که کمان ابروى یارم که به خودش وسمه کشید، قد و قامتم همچون پشت هلال ماه خمیده شد.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت
که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید

این‌طور به نظر می‌رسد که نسیم خط (موی دور صورت) تو هنگام صبح از چمن گذشته که گل به سبب بوى تو همچون صبح بر تنش جامه چاک زده است. منظور از چاک زدن گل و صبح باز شدن آنهاست.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود
گل وجود من آغشته گلاب و نبید

چنگ و رباب (آلات موسیقی)، نبید (شراب خرما) و بوی خوش هنوز به وجود نیامده بود که گِل وجود من با گلاب و شراب آغشته بود.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

بیا که با تو بگویم غم ملالت دل
چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید

نزد من بیا تا غصه دلتنگی و آزردگی دل را به تو بگویم، زیرا تو که نباشى حوصله گفتن و شنیدن ندارم.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

بهای وصل تو گر جان بود خریدارم
که جنس خوب مبصر به هر چه دید خرید

اگر قیمت رسیدن به تو از دست دادن جان هم باشد من مشتری هستم. زیرا صاحب‌نظر کالای نیکو را به هر قیمت که باشد مى‌خرد.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

چو ماه روی تو در شام زلف می‌دیدم
شبم به روی تو روشن چو روز می‌گردید

وقتى که ماه رخسار تو را در میان شب گیسویت مى‌دیدم، شب از آفتاب رویت برایم همچون روز روشن مى‌گشت.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

به لب رسید مرا جان و برنیامد کام
به سر رسید امید و طلب به سر نرسید

جانم به لبم رسید، اما مرادم از وصال یار حاصل نشد. امیدم تمام شد، اما حس خواستنم به پایان نرسید.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند
بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید

حافظ از آرزومندی و اشتیاق چهره تو چند حرف نوشت. حالا آن شعر‌ها را بخوان و همچون زیور باارزش و قیمتی در گوش خود کن.

شرح سودی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • یک ادبیاتی

    این بیت در نسخه قزوینی نیست اما در برخی نسخ به عنوان بیت هفتم آمده است:
    مریز آب سرشکم که بى‌تو دور از تو
    چو باد مى‌شد و در خاک راه مى‌غلطید

نظر خود را بنویسید