تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
مدتی است که از کسی یا چیزی که دوستش داری، دور شدهای، برای بازگرداندن آن حاضری از هرچه داری بگذری چون میدانی که از هرچیز و هرکسی برتر است. غصه نخور، آن چیزی را که از دست دادهای، به دست خواهی آورد و روزگار دوباره به کام تو شیرین خواهد شد. شاید او از حال دل تو بیخبر است، پس همت کن و با او از راز دل خودت سخن بگو. اگر او از علاقه تو باخبر شود، بازخواهد گشت. اعتدال در هر کاری رمز موفقیت توست بنابراین از افراط و تفریط دوری کن و میانهرو باش.
غزل شماره ۲۳۶ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۳۶ حافظ
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید
دارم امید بر این اشک چو باران که دگر
برق دولت که برفت از نظرم بازآید
آن که تاج سر من خاک کف پایش بود
از خدا میطلبم تا به سرم بازآید
خواهم اندر عقبش رفت به یاران عزیز
شخصم ار بازنیاید خبرم بازآید
گر نثار قدم یار گرامی نکنم
گوهر جان به چه کار دگرم بازآید
کوس نودولتی از بام سعادت بزنم
گر ببینم که مه نوسفرم بازآید
مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح
ور نه گر بشنود آه سحرم بازآید
آرزومند رخ شاه چو ماهم حافظ
همتی تا به سلامت ز درم بازآید
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۳۶ حافظ
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید
اگر یکبار دیگر آن پرنده عرشی صفت یا همان همای سعادت بر من وارد شود، در این سر پیری، عمر از دست رفتهام دوباره به من برمیگردد و جوان خواهم شد.
دارم امید بر این اشک چو باران که دگر
برق دولت که برفت از نظرم بازآید
از این اشک همچون باران خودم چشمداشت دارم که برق سعادتی که از جلو دیدگانم رفته است دوباره در آسمان اقبال جهش کرده و به چشم بخورد.
آن که تاج سر من خاک کف پایش بود
از خدا میطلبم تا به سرم بازآید
از خدا میخواهم آن کسی که خاک زیر پایش به منزله تاج سر من بود بار دیگر به سر من بازگردد.
خواهم اندر عقبش رفت به یاران عزیز
شخصم ار بازنیاید خبرم بازآید
به دنبال محبوب خود خواهم شتافت و اگر من شخصاً به نزد یاران عزیز برنگردم خبر جان سپردن من به آنها خواهد رسید.
گر نثار قدم یار گرامی نکنم
گوهر جان به چه کار دگرم بازآید
اگر گوهر جان خود را به زیر پای یار عزیز نریخته و تقدیم مقدم او نکنم، این جواهر جان دیگر به چه درد من خواهد خورد؟
کوس نودولتی از بام سعادت بزنم
گر ببینم که مه نوسفرم بازآید
از پشتبام خوشبختی نقّاره دولت جدید را به صدا در خواهم آورد، اگر دریابم که ماه تازه سفر کرده من برمیگردد. کوس نودولتی نقارهای بود که در آغاز فرمانروایی شاهی جدید و یا با ورود او به شهر بر سر برج شهر به صدا درمیآمد.
مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح
ور نه گر بشنود آه سحرم بازآید
صدای غلغل نواختن چنگ و خواب شیرین بامدادی مانع رسیدن صدای من به اوست، وگرنه اگر آه و ناله سحر من به گوش او برسد یقیناً باز خواهد گشت.
آرزومند رخ شاه چو ماهم حافظ
همتی تا به سلامت ز درم بازآید
ای حافظ، آرزوی دیدار روی هچون ماه شاه را دارم؛ عزم و اراده قوی کن تا سالم از سفر برگشته و به خانه من بازگردد.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.