تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
با هزاران امید تصمیم گرفتهای که کاری جدید را آغاز کنی که انجام دادنش برای تو سود و منفعت زیادی دارد. در این راه فقط به خودت متکی باش چراکه اطرافیانت به دنبال لذتهای زودگذر دنیا هستند و به تو کمک نخواهند کرد، پس به آنها دل مبند. صلاح تو در این است که غرور و خودخواهی را از خودت دور کنی و از مغروران نیز دوری کنی. با ارادهای قوی و عزمی راسخ میتوانی به همه آرزوهایت برسی. به خدا توکل کن و از او کمک بخواه تا آرامش خاطر داشته باشی. هوا و هوس را ترک کن و به عمل خیر روی بیاور تا بلکه اندوختهای برای روز آخرت جمعآوری نمایی. اگر شرایط سخت است، بدان که زمستان سپری خواهد شد و بهاران خواهد آمد.
غزل شماره ۲۳۲ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۳۲ حافظ
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۳۲ حافظ
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
تصمیم دارم که اگر از عُهدهاش برآیم، کاری کنم که غم و غصه پایان بپذیرد.
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
نهانخانه دل جای همنشینی ناموافقان و بیگانگان نیست، تنها آنگاه که دیو از دل بیرون برود، فرشته در آن فرود میآید.
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
همنشینی با فرمانروایان بیدادگر به منزله فرورفتن در تاریکی طولانی شب یلداست. روشنایی را از خورشید عدالت طلب کن، باشد که مِهرِ جهانتاب عدالت طلوع کند.
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
تا کی میخواهی بر درگاه خانه دنیاداران بیرحم بنشینی، به این امید که صاحب خانه از خانه بیرون آید و به تو التفات کند؟
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر رهروی که در گذر آید
گدایی و پرستش معنوی را رها مکن تا بتوانی از نگاه رهگذر راه خدا، بهره برده و به گنج معرفت دست بیابی.
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
هر دو دسته نیکوکار و تبهکار دستآورد خویش را به نمایش گذاشتند، باید دید تا کدام دسته مورد قبول قرار گرفته و چه کالایی مورد پسند حق واقع میشود.
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
ای بلبل عاشق، تو خواستار دوام زندگی و بقای عمر باش زیرا سرانجام بار دیگر باغ سرسبز شده و گل بر شاخه شکوفا خواهد شد.
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
ناآگاهی و بیخبری حافظ در این دنیای بیمقدار تعجبآور نیست زیرا هرکس دیگر هم که جای او باشد، در میخانه از باده مست شده و به ناچار ناهشیار از آن بیرون میرود. میخانه استعاره از این دنیاست.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.