تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
اگر دوست داری که به عنوان انسانی نیکوخصال شناخته شوی و مورد احترام و علاقه همگان باشی، دورویی و کبر را از زندگی خودت خارج کن. جایگاه کمک به نیازمندان و مهربانی با دیگران نزد خداوند از عبادت کردن زاهدانه برای خودنمایی والاتر است، پس دست به اعمال خیر داشته باش و به فقرا کمک کن. گوهر درونی انسانهاست که باعث تعالی و پیشرفت آنها در زندگی میشود پس بر درونیات و کارهای گذشته خودت مرور کن، میتوانی از برخی کارهایت درس عبرت گرفته و تجربهای برای اعمال آیندهات بدست آوری. فرصت را از دست مده و وقت خود را تلف مکن. حس عاشقی که در دل داری و فردی که به او عشق میورزی در نهایت موجب خرسندی و شادی قلبت خواهد شد.
غزل شماره ۲۲۷ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۲۷ حافظ
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل دیو مسلمان نشود
عشق میورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود
دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود
حسن خلقی ز خدا میطلبم خوی تو را
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود
ذره را تا نبود همت عالی حافظ
طالب چشمه خورشید درخشان نشود
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۲۷ حافظ
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
هر چند تحمل این سخن برای خطیب شهر آسان نیست، (اما میگویم تا بداند:) مادام که نیرنگ و ریا و چربزبانی به کار میگیرد نمیتواند نام مسلمان بر خود نهد.
رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود
راه بی قید و بند بودن و آزادگی را در پیش بگیر و بزرگوار باش، چرا که این برای یک موجود، هنر و امتیازی محسوب نمیشود که باده ننوشد و انسان با فضیلتی نشود.
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود
سرشتِ بیآلایش لازم است تا لایق بخشش و دریافت مواهب الهی شود وگرنه سنگ و گل در دریا به مروارید و مرجان مبدل نمیشوند.
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل دیو سلیمان نشود
این بیت به نگین انگشتر حضرت سلیمان اشاره میکند که بر آن اسم اعظم نقش بوده و بواسطه آن، سلیمان بر همه موجودات ازجمله جن و انسان و حیوان حکومت میکرده است. یک دیو برای چند روز آن انگشتری را ربوده ولی مجدداً به قدرت خداوند به سلیمان برمیگردد.
عشق میورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود
به عاشقی مشغول هستم و امیدوارم که این هنر و حرفه شرافتمندانه مانند فضایل دیگر، محرومی و نومیدی ببار نیاورد.
دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود
محبوب دیشب میگفت که فردا تو را به مراد دلت خواهم رسانید. خدایا وسیلهای فراهم ساز که پشمیان نشده، به وعده خود وفا کند.
حسن خلقی ز خدا میطلبم خوی تو را
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود
از خداوند اخلاق نیکو و خوی و رفتار پسندیده برای تو درخواست کنم تا بار دیگر خاطر ما از تو نرنجد.
ذره را تا نبود همت عالی حافظ
طالب چشمه خورشید درخشان نشود
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.