تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
با تمام وجود عاشق شدهای و این محبت آن چنان در قلبت خانه کرده که احساس میکنی از روز نخست عاشق بودهای و هرگز بدون عشق نمیتوانی زندگی کنی. بدان که در راه عشق همیشه سختیهایی وجود داشته است و درد عشق بر قلب عاشق فرود میآید. با ارادهای محکم و استوار قدم در راه رسیدن به مقصود بگذار. با هر مانع که روبرو شدی، ناامید مشو زیرا ناامیدی بزرگترین آفت برای انسان و زندگی اوست. در امر زندگی دو دل بودن بسیار بد است. عشق موهبت الهی است، پس شک و تردید را از خود بران.
غزل شماره ۲۲۳ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۲۳ حافظ
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من وز دل من آن نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۲۳ حافظ
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
تصویر صورت زیبای تو هرگز از صفحه دل و جان من بیرون نمیرود. هرگز آن قامت همچون سرو خرامانت از خاطرم فراموش نمیشود.
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود
تصور دهان تو از فکر من عاشق سرگشته حتی با وجود ستم فلک و غصه روزگار هم بیرون نمیرود.
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
دلم از همان روز اول پیدایش هستی، با سر گیسوی تو پیمان عاشقی بست؛ تا آخرین روز حیات نیز سرکشی نمیکند و از قرار و پیمان عاشقانه خود دست برنمیدارد.
بیت چهارم
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من وز دل من آن نرود
هرچیزی که در دل بیچاره من وجود دارد، تماماً از قلبم میرود؛ تنها بار غم تو است که همیشه باقی میماند.
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
مهر و محبت تو آنطور در دل و جان من جای گرفته که اگر سر از تنم جدا شود باز هم عشق تو در دل و جان من باقی و پایدار خواهد ماند.
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
اگر دل من به دنبال زیبارویان میرود جایز و معذور است، زیرا درد دارد، چارهاش چیست بجز اینکه دنبال درمان برود؟
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود
هرکسی که میخواهد مانند حافظ آواره و دربدر نشود، بایستی عاشقی پیشه نکند و به دنبال خوبرویان نباشد.