غزل شماره ۲۲۰ حافظ: از دیده خون دل همه بر روی ما رود

غزل شماره ۲۲۰ حافظ احتمالاً در اوایل حکومت شاه شجاع سروده شده و به جز بیت سوم آن که مربوط به خود شاه است مابقی ابیات عاشقانه هستند. حافظ عاشق در دوری یار از دیده خون می‌بارد و سوز دل را در سینه پنهان کرده است. اگر خورشید آسمان در وقت طلوع ببیند که محبوب حافظ در قبا چقدر زیبا است، از حسادت جامه خود را خواهد درید.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

حرف‌های زیادی در دل داری که نمی‌توانی برای هرکسی بازگو کنی؛ غم عشق بر قلبت سنگینی می‌کند و گاهی باعث می‌شود که اشک از چشمانت سرازیر شود. رو به دلدار خود می‌کنی ولی او هم صدای تو را نمی‌شنود و از تو روی برمی‌گرداند. از بی‌تفاوتی‌ها و بی‌اعتنایی‌ها بسیار دلگیر شده‌ای اما دیگران نیز دلایل خودشان را دارند. نهایت تلاش خود را نموده‌ای، اکنون خودت را به دست مصلحت پروردگار بسپار. قلبی پاک و مهربان داری و این باعث پیشرفت تو خواهد شد. اگر به خدا توکل کنی و با نیت پاک و صادقانه خواسته دلت را از خدا بخواهی، به مراد دلت دست خواهی یافت.    

 

غزل شماره ۲۲۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۲۲۰ حافظ

از دیده خون دل همه بر روی ما رود
بر روی ما ز دیده چه گویم چه‌ها رود
ما در درون سینه هوایی نهفته‌ایم
بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود
خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک
گر ماه مهرپرور من در قبا رود
بر خاک راه یار نهادیم روی خویش
بر روی ما رواست اگر آشنا رود
سیل است آب دیده و هر کس که بگذرد
گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود
ما را به آب دیده شب و روز ماجراست
زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود
حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل
چون صوفیان صومعه دار از صفا رود

 

غزل شماره ۲۲۰ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۲۲۰ حافظ

بیت اول

از دیده خون دل همه بر روی ما رود
بر روی ما ز دیده چه گویم چه‌ها رود

پیوسته خون دل، از چشمانم بر روی چهره‌ام جاری و روان است. چه بگویم که از دست چشمم بر صورت ما چه می‌گذرد و چه اشک‌هایی جاری است؟

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

ما در درون سینه هوایی نهفته‌ایم
بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود

ما در سینه و درون دل خود میل و آرزویی را پنهان کرده‌ایم که اگر سر ما روزی بر باد برود، به خاطر آن آرزوست.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک
گر ماه مهرپرور من در قبا رود

اگر آن محبوب ماه‌پیکر نازپروده من، قبا پوشیده خرامان بگذرد، خورشید مشرق از فرط حسادت لباس بر تن چاک خواهد کرد. یعنی خورشید از روی حسادت کاری می‌کند که خودش را همچون یار من سازد.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

بر خاک راه یار نهادیم روی خویش
بر روی ما رواست اگر آشنا رود

صورت خود را بر روی خاک راه محبوب نهادیم؛ سزاوار است اگر آن یار آشنا پای خودش را بر روی صورت ما بگذارد.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

سیل است آب دیده و هر کس که بگذرد
گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود

اشک چشمانم به سیل می‌ماند و هر کسی که بگذرد و اشک مرا ببیند، حتی اگر دل او همچون سنگ باشد، از جای کنده می‌شود. حتی سنگدلان نیز دلشان به حال من می‌سوزد.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

ما را به آب دیده شب و روز ماجراست
زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود

ما هر شب و روز با اشک دیدگان خود کشمکش داریم که چرا این اشک روان به سر کوی محبوب می‌رود.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل
چون صوفیان صومعه‌دار از صفا رود

همانطور که صوفی‌ها در صومعه جمع می‌شوند، حافظ نیز همانگونه از روی پاکی نیت و صفای دل به میخانه می‌رود.

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید