تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
قصد داری که راه و روش خودت را تغییر دهی و به راهی بجز آنچه این سالها میرفتی، بروی اما این کار حاصلی بجز پشیمانی و حسرت خوردن برای تو ندارد. شک و تردید را به دل خود راه مده. آرزوهای دور و دست نیافتنی غیر از رنج و زحمت نتیجهای ندارد. اعتدال و میانهرو بودن را پیشه کن. اگر تلاش خودت را چند برابر کنی، به مقصود معقول خودت خواهی رسید. خودپسندی را کنار بگذار و به دیدار دوستان یکدل و صاحب ذوق برو. اطرافیانت را بشناس و با افراد بدطینت نشست و برخاست مکن تا به گمراهی نروی. افرادی سعی در ریختن آبروی تو و برملا کردن رازهایت دارند که بهتر است از آنها حذر کنی.
غزل شماره ۲۱۸ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۱۸ حافظ
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار
گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود
خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن به دوش
همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود
بی چراغ جام در خلوت نمییارم نشست
زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود
همت عالی طلب جام مرصع گو مباش
رند را آب عنب یاقوت رمانی بود
گر چه بیسامان نماید کار ما سهلش مبین
کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود
نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می از جانان گران جانی بود
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۱۸ حافظ
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
هرکسی که از روز ازل و از برکت فیض ازلی، شایستگی و قابلیت واگذاری دولت و فیض دولت را داشته باشد، تا روز ابد، آرزوهایش همچون جام شراب با او همدم و یار جانی خواهند بود.
من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار
گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود
من از همان وقت که قصد توبه کردن از بادهنوشی را داشتم، میدانستم که نهال توبه اگر میوهای بدهد، جز پشیمانی چیز دیگری نخواهد بود.
خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن به دوش
همچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود
به فرض اینکه سوسنوار سجاده را به دوش بکشم تا مسلمان جلوه کنم؛ آیا رنگ قرمز شراب بر روی خرقه هم از نشانههای مسلمانی است؟ این استفهام انکاری است، یعنی کسی که لباس زهدش به شراب آلوده شده، مسلمان نیست.
بی چراغ جام در خلوت نمییارم نشست
زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود
بدون روشنایی ساغر باده، نمیتوانم در خلوت خانه در تاریکی بشینم، زیرا گوشه اقامتگاه صاحبدلان باید نورانی و روشن باشد.
همت عالی طلب جام مرصع گو مباش
رند را آب عنب یاقوت رمانی بود
همت خود را بلند دار؛ حتی اگر جام جواهر نشان نبود، نباشد. برای زیرک وارسته، آب انگور همان ارزش یاقوت سرخ را دارد.
گر چه بیسامان نماید کار ما سهلش مبین
کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود
هرچند کار ما بدون سرانجام به نظر میرسد، در آن به چشم خواری منگر، زیرا در کشور عشق، گدایی مایه حسادت پادشاهان است.
نیکنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود
ای دل، اگر به شهرت نام نیک علاقمند هستی، با مردم بد معاشرت مکن. ای جان و عزیز من، غرور و خوادخواهی دلیل نادان بودن فرد است.
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می از جانان گران جانی بود
هنگام بهار، آنگاه که در گردهمایی دوستان یکرنگ، صحبت از شعر و ادب باشد اگر جام شراب از دست محبوب نگیری، دلیل بیذوقی و بدخویی است.
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود
دیروز شخص محترمی میگفت که حافظ در پنهانی شراب مینوشد. ای عزیز من، مگر بهتر نیست که عیب پوشیده باشد؟ مصراع دوم دو معنی دارد. یکی اینکه مگر نه اینکه عیب مرا که شراب نوشیدن است پنهان کنی و آن را به دیگران نگویی و معنای دوم اینکه بهتر است که شراب نوشیدن من در خفا باشد.
Sabere
فوقالعاده بود ممنون بابت مطالب کامل و دقیق🙂🌹
احسان
خیلی عالی میشه لطف کنید تفسیر هر بیتو بزارین با استعاره هاش تشکر میکنم