تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
فکر میکنی که همه تو را در دریای مشکلات و سختیها رها کرده و کسی به فکر نجات تو نیست به همین خاطر از اطرافیانت دلخور شدهای. این مشکلات همه نشانهای از مصلحت خداوند است و تو در بوته آزمایش قرار گرفتهای. نگران نباش که لطف الهی شامل حالت خواهد شد و کاردانی تو، تو را نجات خواهد داد. البته بدان که این مصائب بخاطر بیتوجهی خودت نیز بوده است؛ تو در گذشته از هوش و درایت خود نهایت استفاده را میبردی اما مدتی است که خودت را به دردسر انداختهای، هنوز هم دیر نشده است و با یک تصمیم درست میتوانی زندگی خودت را نجات دهی. اگر عشق به سراغت آمد، از او استقبال کن که باعث رشد و تعالی تو خواهد شد.
غزل شماره ۲۱۷ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۱۷ حافظ
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود
به گردابی چو میافتادم از غم
به تدبیرش امید ساحلی بود
دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که استظهار هر اهل دلی بود
ز من ضایع شد اندر کوی جانان
چه دامنگیر یا رب منزلی بود
هنر بیعیب حرمان نیست لیکن
ز من محرومتر کی سائلی بود
بر این جان پریشان رحمت آرید
که وقتی کاردانی کاملی بود
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکته هر محفلی بود
مگو دیگر که حافظ نکتهدان است
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۱۷ حافظ
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود
ای مسلمانان، من وقتی دلی داشتم که اگر دچار مشکلی میشدم آن را با او در میان نهاده و مشورت میکردم.
به گردابی چو میافتادم از غم
به تدبیرش امید ساحلی بود
اگر از شدت اندوه در گرداب غم در میماندم، با چاره اندیشی آن دل، امید رهایی و رسیدن به ساحل نجات را داشتم.
دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که استظهار هر اهل دلی بود
دلی مانند من به درد عشق مبتلا و دوستی خیرخواه که پشتیبان همه صاحبدلان بود.
ز من ضایع شد اندر کوی جانان
چه دامنگیر یا رب منزلی بود
آن دل، در کوی معشوق از دستم رفت. خدایا آنجا چه منزلی بازدارنده بود و چه خاک دامنگیری داشت.
هنر بیعیب حرمان نیست لیکن
ز من محرومتر کی سائلی بود
درست است که هنر، خالی از نقص محرومیت نیست، اما از من محرومتر کدام فقیری را سراغ دارید؟
بر این جان پریشان رحمت آرید
که وقتی کاردانی کاملی بود
بر این درمانده پریشانحال دل بسوزانید و به حالش ترحم کنید، چرا که روزگاری کار آزموده به تمام معنا بود.
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکته هر محفلی بود
از آن زمان که عشق، شیوه سخنسرایی را به من یاد داد، گفتههایم در هر محفلی در ردیف سخنان پُرمایه و نغز بازگو میشود.
مگو دیگر که حافظ نکتهدان است
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود
از این به بعد هرگز نگویید که حافظ نکتهسنج است چراکه بر ما روشن شد که نمیداند که نمیداند.
محمد
با سلام
چرا نوشتید “این شعر فاقد هرگونه نکته عرفانیست”؟؟؟
در حالیکه در حدیث سرو فرزند آیت الله انصاری همدانی میگن یکبار این شعر رو پیش پدر خواندن و به شدت پدرشون منقلب شدند.فارغ از این قضیه به نظر هر فردی با دانش ادبی حداقلی هم میرسه که کاملا عرفانیه.
مدیر سایت
در این غزل ویژگی خاصّی به چشم می خورد که جای آن دارد دربارة آن سخن گفته شود . حافظ در جوانی تحت تأثیر سبک سهل و ممتنع سعدی و شیوه غزلسرایی او بوده و در اوایل کار به هیچ وجه در مضامین اشعارش نکات و مسائل عرفانی را نمی گنجانیده است . از طرفی دیگر ، کمتر در صدد ساختن غزلی با مفهوم درونی و ایهام بر می آمده است زیرا هنوز در مطالعه کتب و نوشتجات عرفا و مشایخ متصوفه و مکتبهای عرفانی متبحر و کارآمد صاحب عقیده نشده و در گرداب سیاست و مکتبهای صریح از حاکمان مسلط شیراز نیفتاده بوده است.
بدیهی است محصول کار چنین شاعری که درصدد آن نیست تا باطن غزلهایش به صورت نامه پر محتوایی باز گو کننده درد دلها و مسائل سیاسی روز و ظاهر آن پوششی عشقی و عرفانی داشته باشد به صورت غزلهای مکتب وقوع ساخته و پرداخته خواهد شد و معانی ابیات غزل ، تداوم منطقی به خود گرفته و به حالت رویداد گویی در می آید که به سبک غزلسرایی سعدی نزدیک می شود و این غزل مورد بحث یکی از آنهاست .
شرح جلالی – دکتر عبدالحسین جلالیان