غزل شماره ۲۱۵ حافظ: به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود

غزل شماره ۲۱۵ حافظ پس از یک شب‌نشینی و حضور در مجلس شاه شجاع، در سال‌های اولیه که میان حافظ و شاه روابط حسنه برقرار بوده، سروده شده است. این مجلس چنان باشکوه بوده که در آن زیبارویان، ساقی، شمع و چراغ در کوی میکده غوغا می‌کردند، سخن عشق را با ساز و آواز دف و نی با صدای بلند می‌گفتند و مباحث آن در هیچ مدرسه‌ای نمی‌گنجید.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

ذهنت بسیار مشغول است و فکرهای متعددی به آن خطور می‌کند، این افکار تو را سرگردان و پریشان می‌کند. اینقدر نگران نباش که تمام کارهای تو به زودی سر و سامان پیدا خواهد کرد و گره‌ها باز می‌شود. اینکه خودت را با دیگران مقایسه می‌کنی کاری اشتباه است، توانایی‌ها و استعدادهای تو با دیگران فرق دارد. از بخت و اقبالت گله مکن چراکه طالع خوبت به زودی روی خوشش را به تو نشان می‌دهد. مانعی پیش پای توست که شاید در نگاه اول بزرگ به نظر برسد اما با فکر و تدبیر خودت برداشته می‌شود. درد تو درمان‌پذیر است اما قدم به قدم، پس کمی صبر و حوصله داشته باش و پایت را از حد خودت فراتر نگذار.     

 

غزل شماره ۲۱۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۲۱۵ حافظ

به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست
به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود
مباحثی که در آن مجلس جنون می‌رفت
ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود
دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
قیاس کردم و آن چشم جادوانه مست
هزار ساحر چون سامریش در گله بود
بگفتمش به لبم بوسه‌ای حوالت کن
به خنده گفت کی ات با من این معامله بود
ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش
میان ماه و رخ یار من مقابله بود
دهان یار که درمان درد حافظ داشت
فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود

 

غزل شماره ۲۱۵ حافظ
غزل شماره ۲۱۵ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۲۱۵ حافظ

بیت اول

به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود

پروردگارا، سحرگاهان در کوچه میکده چه هنگامه و چه خبر بود که انبوه زیبارویان و ساقیان با شمع و شمعدان ازدحام کرده بودند؟

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست
به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود

داستان عشق که بازگو کردنش از حرف و صدا بی‌نیاز است یعنی آن را با اشاره و نگاه هم می‌توان فهمید، با آلات موسیقی و داد و فریاد همراه بود.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

مباحثی که در آن مجلس جنون می‌رفت
ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود

گفتگو‌ها و موضوعاتی که در آن محفل شوریدگان آشفته‌حال جریان داشت، از گفتگو‌هایی که در مدرسه بر سر مسئله‌ای علمی و مذهبی درمی‌گیرد، بالاتر بود.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود

دل از عشوه‌گری‌های ساقی راضی و سپاسگزار بود، اما از ناسازگاری بخت خود که به وصال او نرسید، اندکی گله‌مند و شاکی بود.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

قیاس کردم و آن چشم جادوانه مست
هزار ساحر چون سامریش در گله بود

در آن چشم جادوگر مخمور خیره شده و آن را بررسی کردم و دریافتم که هزارن جادوگر امثال سامری، در خود جمع دارد.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

بگفتمش به لبم بوسه‌ای حوالت کن
به خنده گفت کِی‌ات با من این معامله بود

به او گفتم بوسه‌ای به لب من بده! خندید و گفت: چه زمانی میان من و تو این داد و ستد معمول بود؟

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش
میان ماه و رخ یار من مقابله بود

از اقبال خود چشم‌انتظار نگرش فرخنده و افتخارآمیزی دارم، چراکه میان ماه آسمان و چهره همچون خورشید محبوب من در شب پیش حالتِ رو در رویی برقرار شده بود. در علم نجوم و طالع‌بینی هم‌قِران شدن ماه و خورشید دلالت بر طالع سعد دارد.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

دهان یار که درمان درد حافظ داشت
فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود

دهان یار داروی درد حافظ را با خود داشت، اما افسوس که به هنگام بخشش و جوانمردی چه قدر تنگ و کم ظرفیت بود.

منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید