تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
ظاهراً در تلاش هستی که اشتباهات گذشته را جبران کنی و به عاقبت بخیری برسی. بخاطر این تلاش، مژدهای به تو میرسد که خبر از پایان دوران غم و اندوه میدهد. زندگی از اتفاقات خوب و بد بسیاری آکنده شده است و به زودی اتفاقاتی رخ میدهد که فکر تو را به خود مشغول کرده و شور و شوق ایام جوانی را در دل تو خواهد انداخت. تنها چیزی که در این راه به تو کمک میکند، شکیبایی، صبر و تحمل و دوری از ریاکاری است. فراموش نکن که عاشق باید صادق باشد تا به مقصودش برسد. بخشش در راه خدا را فراموش مکن. دلنگرانی و تشویش را از خود دور کن تا برای رسیدن به هدف قوی و پایدار باشی.
غزل شماره ۲۱۲ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۱۲ حافظ
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق
هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود
ای معبر مژدهای فرما که دوشم آفتاب
در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود
نقش میبستم که گیرم گوشهای زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود
گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم
کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت
طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۱۲ حافظ
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
سحرگاه دیروز چنین پیش آمد که چند جام شراب بنوشم و از شوق بوسیدن لب ساقی، شراب به کامم شیرین و خوشگوار آمد.
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود
به سبب مستی و از خودبیخود شدن میخواستم بار دیگر به محبوب زیباروی دوره جوانیام رجوع کنم و به نزد او برگردم، اما میان ما جدایی و طلاق قطعی واقع شده بود.
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود
در راه طریقت به هر مرحله که رسیدیم، دیدیم که سلامت و ایمنی با جمالپرستی و نگاه به چهره زیبا منافات و فاصله دارد.
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق
هر که عاشقوش نیامد در نفاق افتاده بود
ای ساقی، لحظه به لحظه و پشت سر هم جام شراب را به دستم بده، زیرا که در طی راه طریقت، هر کس که عاشقانه و مستانه گام ننهاد به کوره راه دو رنگی و نفاق خواهد افتاد و به مقصود نخواهد رسید.
ای معبر مژدهای فرما که دوشم آفتاب
در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود
ای خوابگزار و تعبیرکننده رؤیا، تعبیری خوش و خوب بنما که در رؤیای شیرین بامدادی شب پیش، دیدم که خورشید با من هماطاق شده بود.
نقش میبستم که گیرم گوشهای زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود
در این نقشه و تدبیرم بودم که از آن چشم مست دوری و کنارهگیری کنم، اما از دوری آن خم ابروی او، صبر و طاقتم تمام شده بود.
گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم
کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود
اگر شاه یحیی از روی جوانمردی به یاری دین نمیشتافت، کار کشورداری و دینداری از روش صحیح و نظم و ترتیب خارج میشد.
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت
طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.