تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
اگر بنا باشد در راه رسیدن به آرزوهای خودت جابزنی و ناامید باشی که هرگز به خواسته دلت نمیرسی. از سختیهای کوچک رنجیدهخاطر مشو، در راه رسیدن به مقصود بایستی سختیهای بسیاری را تحمل کنی؛ تو به راحتی با همت و ارادهای که داری میتوانی به پایان مسیر نزدیک شوی. تدبیر کار خودت را نباید به دست دیگری بدهی، پس به کمک دیگران دل نبند که ممکن است رفیق نیمه راه تو باشند. فقط بر خود و خدای خودت تکیه کن. نگران گرفتاریهای اخیرت نباش که به زودی حل میشوند.
غزل شماره ۱۹۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۹۴ حافظ
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
ز چشمم لعل رمانی چو میخندند میبارند
ز رویم راز پنهانی چو میبینند میخوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۹۴ حافظ
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
وقتی زیبارویان خوشبوی یاسمنبو در کنار بنشینند، غبار اندوه را از میان برمیدارند و وقتی که ستیزهجویی میکنند، آرام و قرار را از دل میبرند.
به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
وقتی دلها را به کمند ستم میبندند، برای همیشه میبندند و وقتی جانها را از سر زلف معطر خود رها میکنند، برای همیشه پراکنده و دور میسازند.
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
پس از یک عمر، وقتی یک لحظه با ما بنشینند زود برمیخیزند و به هنگام برخاستن نهال شوق در دل و خاطره مینشاند.
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
اگر به اشک گوشهگیران التفات کنند گوهر به چنگ میآورند و اگر بدانند که دعای سحر خیزان مستجاب میشود، روی مهربانی از سحرخیزان برنمیگردانند.
ز چشمم لعل رمانی چو میخندند میبارند
ز رویم راز پنهانی چو میبینند میخوانند
وقتی میخندند از دیدگانم اشک سرخفام روان میسازند و وقتی رویم را میبینند راز نهان را از چهرهام میخوانند.
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
کسی نیست که گمان کند درد عاشق آسان درمان میشود. کسانی که میخواهند درد او را درمان کنند، درمانده میشوند.
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند
آنها که مانند حسین منصور حلاج بهرهای از مراد دارند بر سر دار رفتهاند و وقتی حافظ را به این درگاه دعوت میکنند او را از درگاه میرانند.
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
وقتی به این درگاه روی نیاز میآورند آنها ناز میکنند و اگر با این درد عشق، سراغ درمان را میگیرند، در کار خود در میمانند.
ادیب
عاشق این غزلم