تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
به زودی با فردی ملاقات میکنی که خبری بسیار خوش به تو میرساند. خبری که اشاره به رسیدن به مقصودت دارد. مدت زمان زیادی را صبر کردی و از خدا طلب حاجت کردی تا به وصال یار برسی. گوهری با ارزش به شما بخشیدهاند، سعی کنید آن را با کمال و جمال حفظ کنید. به زیبایی درونت بیشتر از ظاهر زیبا اهمیت بده. اگر در مکان نامناسب قرار داری، محکوم به ایستادن در آنجا نیستی، جایگاه خودت را تغییر بده تا بالاخره به خواسته قلبیات برسی.
غزل شماره ۱۹۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۹۰ حافظ
کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند
قاصد منزل سلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند
امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند
گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
قدر یک ساعته عمری که در او داد کند
حالیا عشوه ناز تو ز بنیادم برد
تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند
گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیست
فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند
ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز
خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۹۰ حافظ
کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند
آن روزی که قلم خوشبوی تو جویای احوال ما شود و نامهای به ما بنویسد، کار خیری انجام داده که پاداشی برابر ثواب آزاد کردن دویست بَرده را خواهد برد.
قاصد منزل سلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند
چه میشود اگر پیامآور معشوق ـ که آرزوی سلامتی او را دارم _ با سلامی از جانب دوست ما را خوشحال کند؟ سلمیٰ از معشوقان ادبیات عرب است.
امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند
گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند
آزمایش کن و ببین که اگر لطف و مهربانی تو از پا افتادهای همچون مرا شاد کند و به سامان برساند به مقصود و آرزوی خویش میرسی.
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
خداوندا، دل آن محبوب شیرین حرکات را از حال و روز من آگاه کن و بر او الهام فرمای تا با عطوفت و مهربانی به عاشق خودش سر بزند.
شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
قدر یک ساعته عمری که در او داد کند
یک ساعت دادگستری، ایجاد عدالت و احقاق ِ. حق مظلومین، برای پادشاه از صد سال زُهد و عبادت بهتر است.
حالیا عشوه ناز تو ز بنیادم برد
تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند
تا اینجای کار که کرشمهها و ناز و غرور تو، بنیادم را ویران ساخته است تا ببینیم بار دیگر حرکات دلبرانه تو که همگی از روی خردمندی است، چه کارهای حکمتآمیز دیگری بنا مینهند.
گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیست
فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند
صورت و سیرت نیکو و ذات پاک تو به تعریف و تمجید ما نیازی ندارد. تو حُسن خدادادی داری و از تدبیر آرایشگر بینیاز هستی.
ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز
خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند
در شیراز به آرزوها و اهدافِ خویش نرسیدیم، ای خوشا آن روزی که حافظ راه بغداد را در پیش بگیرد، شاید آنجا به آرزوهای خود برسد