تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
خورشید اقبال تو طلوع خواهد کرد و به زودی تمامی رنج و غصههایت پاک خواهند شد. تو استعدادهای زیادی داری پس دست از خودکمبینی بردار و ارزش واقعی خود را بدان. ازدواجی موفق خواهی داشت. اطرافیان و دوستان واقعیات را دوست بدار و قدرشان را بدان. عمر کوتاه است از لحظه لحظه آن لذت ببر. پیش از این در فعالیتهای تجاری زیان دیدهای اما اکنون وقت آن است که فرصت را غنیمت بدانی و دوباره مشغول به کار و فعالیت بشوی.
غزل شماره ۱۷۱ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۷۱ حافظ
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن
ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد
این شرح بینهایت کز زلف یار گفتند
حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد
عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود
کان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد
امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان
کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد
بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است
همت نگر که موری با آن حقارت آمد
از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار
کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
آلودهای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه
کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۷۱ حافظ
این غزل در زمان انتصاب خواجه قوام الدین محمد صاحب عیار، وزیر اهل فرهنگ و خوشنام شاه شجاع سروده شده که از افراد مورد علاقه حافظ بوده است و حافظ از روی کار آمدن این وزیر اظهار خوشحالی میکند.
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
دیشب قاصدی از طرف وزیر پادشاه مژده آورد که از پیشگاه سلیمان زمان، دستور خوشدلی و کامرانی صادر شده است. شاه شجاع را به حضرت سلیمان و صاحب عیار را به آصف وزیرش تشبیه کرده است.
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن
ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد
خاک هستی ما را با اشک چشمانمان مخلوط کرده و گِل بساز، زیرا اکنون وقت آن رسیده که خانه ویرانه دلمان آباد شود.
این شرح بینهایت کز زلف یار گفتند
حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد
این توصیف بیاندازه که از گیسوی بلند یار گفتند، تنها یک حرف از هزاران حرف است که قابلیت آن را داشته که در قالب عبارت و کلمات بگنجد.
عیبم بپوش زنهار ای خرقه میآلود
کان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد
ای خرقه شرابآلوده، عجله کن و عیب مرا بپوشان که آن پاک پاکدامن به دیدن ِ. من آمده است و مبادا عیبهایم را ببیند. این بیت به طنز میگوید من میخواهم عیبهایم را در مقابل آن ممدوح پارسا بپوشانم اما وسیلهای برای پوشاندن آنها ندارم. تنها لباسم خرقه است که آن هم به شراب آلوده شده است و خودش معیوب است.
امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان
کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد
امروز وقت آن رسیده است که انسانهای لایق جایگاه واقعی و شایسته خود را بیابند، زیرا آن ماه روشن کننده مجلس برای مقام بالانشینی و وزیر بودن آمده است. ماه، مجلس را روشنی خواهد بخشید و جایگاه خوبان را روشن و آشکار خواهد کرد.
بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است
همت نگر که موری با آن حقارت آمد
همت و اراده مورچه را ببین که با آن کوچکی، خود را به تخت سلیمان که تاجش به بلندای آسمان است، رسانید.
از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار
کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
ای دل در برابر چشمان گستاخ او، ایمان خود را حفظ کن، یعنی مبادا در برابر چشم او دین و دین بر باد دهی. زیرا که آن چشمان افسونگر و تیرانداز یار به قصد غارت دل آمده است. منظور از کمان چشم، همان ابروی زیباست.
آلودهای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه
کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
ای حافظ، تو آلوده و ناپاک هستی پس از شاه طلب بخشش کن، چراکه آن مایه جوانمردی برای پاک گردانیدن تو آمده است.
دریاست مجلس او دریاب وقت و دُرّ یاب
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد
مجلس او همانند دریایی وسیع است، پس از فرصت استفاده کن و مروارید دلخواهت را از این دریا پیدا کن. تو که در دوره قبل از این ورشکسته بودی، الان وقت تجارت است تا زیانهایت را جبران کنی
بدون نام
بسیار عالی