غزل شماره ۱۶۸ حافظ: گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد

غزل شماره ۱۶۸ حافظ در حالی‌که صراحتاً اذعان دارد راهی به منزل مقصود نبرده و از اهتمام خود راضی نیست اوضاع را بازگو می‌کند. جان او گداخته و سوخته اما نه کار دل به اتمام رسیده و نه شاعر به آرزوی خام خود دست یافته است. حافظ خود را غلام کمین یار کرده اما یار حتی یک شب نیز به مجلس او قدم نگذاشته و برخلاف وعده عمل کرده است.

[vc_cta h2=”تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما” txt_align=”right” style=”3d” color=”Chino” add_button=”bottom” btn_title=”فال حافظ” btn_color=”success” btn_align=”center” btn_i_align=”right” btn_i_icon_fontawesome=”fas fa-sync-alt” btn_add_icon=”true” btn_link=”url:https%3A%2F%2Fsetare.com%2Ffa%2Fnews%2F29249%2F%D9%81%D8%A7%D9%84-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84%2F” css=”.vc_custom_1628745992317{background-color: #dff2fe !important;}”] تو از جان و دل مایه گذاشته و تمام تلاشت را برای رسیدن به مقصود انجام داده‌ای ولی به نتیجه دلخواه نرسیدی. پافشاری و اصرار در این راه فایده‌ای ندارد و باید راه دیگری در زندگی خودت پیدا کنی. ناامید مباش که خدا لطفش را شامل حال تو خواهد کرد. به گذشته برگرد و ببین که مشکل کار از کجاست. با پیدا کردن نقاط ضعفت می‌توانی جبران مافات کنی. همه مشکلات راه حلی خواهند داشت.

[vc_btn title=”غزل قبلی” color=”danger” i_align=”right” i_icon_fontawesome=”fas fa-angle-right” add_icon=”true” link=”url:https%3A%2F%2Fsetare.com%2Ffa%2Fnews%2F12074%2F%D8%BA%D8%B2%D9%84-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87-167-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D9%88-%D9%85%D8%A7%D9%87-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%B4%D8%AF%2F|title:غزل قبلی”]
[vc_btn title=”شاهد فال” color=”danger” i_align=”left” i_icon_fontawesome=”fas fa-angle-left” add_icon=”true” link=”url:https%3A%2F%2Fsetare.com%2Ffa%2Fnews%2F12076%2F%D8%BA%D8%B2%D9%84-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87-169-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B3-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C%D9%85-%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%DA%86%D9%87-%D8%B4%D8%AF%2F|title:شاهد فال”]

 

 

[/vc_cta]

 

غزل شماره ۱۶۸ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۱۶۸ حافظ

گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
پیام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
رواست در بر اگر می‌تپد کبوتر دل
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
به کوی عشق منه بی‌دلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
فغان که در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد

 

غزل شماره ۱۶۸ حافظ
غزل شماره ۱۶۸ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۱۶۸ حافظ

بیت اول

گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزوی خام و نشد

جانم سوخت تا آرزوی دلم یعنی وصال جانان برآورده شود، اما در آتش این هوای دل سوختیم و آرزوی ناپخته من به نتیجه نرسید.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد

یار با فریب و نیرنگ گفت که یک شب سرور محفل تو خواهم شد، من هم با اشتیاق تمام خود، کمترین بنده او شدم، اما او میر مجلس من نشد.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

پیام داد که خواهم نشست با رندان
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد

محبوب پیغام فرستاد که با قلندران در محفلی خواهم نشست، من به قلندری و میخوارگی شهره شهر شدم، اما او همنشین قلندران نشد.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

رواست در بر اگر می‌تپد کبوتر دل
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد

سزاوار است اگر کبوتر دل در سینه بی تابی می‌کند چراکه پیچ و تاب دام عشق را در راه خود دید، اما به بند عشق گرفتار نشد. یعنی یار به صید دل من توجه نکرد.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد

به این آرزو که آن لب سرخ رنگ را حین مستی ببوسم، خون دل بسیاری همچون جام شراب خوردم، ولی به آرزویم نرسیدم.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

به کوی عشق منه بی‌دلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد

بدون راهنمایی پیر و مرشد به راه عشق قدم مگذار، زیرا که من به تنهایی صد بار تلاش کردم و به نتیجه‌ای نرسیدم.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

فغان که در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد

هیهات و افسوس که در آرزوی رسیدن به گنجنامه مراد، به سبب اندوه بسیارم رسوای جهانی گشتم و به مرادم نرسیدم.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد

افسوس و فریاد که در جستجوی گوهر جمعیت خاطر، به بهانه گدایی به نزدیک مدعیان کرامت و بزرگی رفتم، اما آن را نیافتم.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد

حافظ از روی عقل و خرد هزاران چاره و اندیشه کرد تا بتواند معشوق را رام خود کند، اما به هوس و آرزوی خود نرسید

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید