تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
انسانی باعاطفه و پر مهر و محبت هستی و در مقابل نامهربانی دیگران سکوت میکنی. کمی صبر داشته باش تا همه کار به موقع خودش درست شود. از رقیبان خود دوری کن و کارها را بر اساس عقل و منطق انجام بده. با گریه و زاری هیچ چیزی درست نمیشود. بایستی با توکل به خدا تلاشت را دوچندان کنی. نماز صبح را فراموش مکن که هرچه حاجت بگیری از نماز صبح است. هر انسانی باید هوشیار باشد تا وقتی فرصت مناسب دست داد، نهایت استفاده را ببرد.
غزل شماره ۱۶۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۶۵ حافظ
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع از این افسانه بیقانون نخواهد شد
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ
که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۶۵ حافظ
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
عشق به زیبارویان سیاهچشم از سرم بیرون نخواهد رفت؛ چراکه این سرنوشت ازلی و تقدیر من است و تغییری نخواهد کرد.
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
دربان خانه یار بر من ستم بسیار کرد و جایی برای صلح و دلجویی باقی نگذاشت، مگر او نمیداند که آه عاشقان شب زندهدار به آسمان میرود؟
مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
در روز ازل که سرنوشت هرکسی را مقدر میکردند، فرمانی بجز رند بودن به من ندادند. رزق و روزی موجودات از آن بهره ازلی که آنجا تعیین شد، بیشتر نخواهد شد.
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع از این افسانه بیقانون نخواهد شد
ای محتسب، بخاطر خدا، آواز و غوغای دف و نی مطرب را به ما ارزانی دار و اجازه بده که به ساز و آواز بپردازیم؛ زیرا که سر و سامان دین، از این افسانه عشق، بدون قانون و بینظم نخواهد شد. یعنی طرب ما ضرری به اصل دین نمیزند. محتسب در قدیم مأمور قانون برای اجرای قوانین شرع بوده است.
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
تنها اجازهای که من دارم این است که در نهان و خفا به او عشق بورزم، از نزد او نشستن و بوسه و آغوش او چگونه سخن بگویم وقتی که میدانم امکانپذیر نخواهد شد.
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
ای دل، اگر هماکنون با وجود شراب سرخ، مکان خطر، ساقی مهربان و رفیق حال و روزت بهتر نشود، پس چه زمانی بهتر خواهد شد؟ یعنی اگر حالا بهتر نشوی، دیگر هرگز حالت بهتر نخواهد شد.
مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ
که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد
ای چشم، با اشک خود از صفحه سینه حافظ تصویر غم را شستشو مده و پاک مکن، زیرا که این نقش غم اثر ضربه شمشیر جفای یار است و رنگ خون، پاک نخواهد شد
Yh
فال حافظم تو شب یلدا این بود