غزل شماره ۱۴۳ حافظ: سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

غزل شماره ۱۴۳ حافظ غزلی سراپا عارفانه و پاسخگوی راز بزرگی است که همه عرفا در راه شناخت آن گام زده و هر یک به نحوی حاصل درک خویش را بازگو کرده‌اند. دل حافظ سالیان دراز از او جام جهان‌نمای جمشید را می‌خواسته، غافل از آنکه گنج‌های عالم همه در دل قرار دارند. قلب انسان جواهرات متعالی را در خود دارد که هیچکس از آن خبر ندارد.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

به دیگران می‌نگری و انتظار کمک رسیدن از جایی را داری در حالیکه گنج مقصود در درون توست. به اطرافیانت تکیه مکن که همه چیز به اراده و تلاش خودت بستگی دارد. توکل به خدا همراه همت و تلاش، عامل موفقیت تو در راه رسیدن به مقصودت خواهند بود. هدف تو دور نیست ولی در راه رسیدن به مراد دل بایستی سختی را تحمل کرد. پس بلند شو و عزمت را برای رسیدن به آن جزم کن تا موفق شوی.    

 

غزل شماره ۱۴۳ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۱۴۳ حافظ

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معما می‌کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد
این همه شعبده خویش که می‌کرد این جا
سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گله‌ای از دل شیدا می‌کرد

 

غزل شماره ۱۴۳ حافظ
غزل شماره ۱۴۳ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۱۴۳ حافظ

بیت اول

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

دل من سال‌ها از ما جام جم را تقاضا می‌کرد و چیزی را که خودش آن را داشت، از دست دیگران خواهان آن بود. «جام جم» یا «جام جهان‌بین» آیینه‌ای بود که جمشید چهارمین پادشاه پیشدادی با مشورت حکیمان اختراع کرده بود و در آن اوضاع جهان را مشاهده می‌نمود. می‌گویند این جام بعدها به کیخسرو و دارا رسید.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد

در ادامه بیت قبل: دلم آن گوهری را که از صدف هستی و جهان بیرون است از گمشدگان آواره کنار دریا می‌طلبید. یعنی گوهری ارزشمند را از انسان‌هایی بی‌ارزش می‌جست و معلوم است که نمی‌یافت.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معما می‌کرد

دیشب مشکل و مسئله خود را به پیشوای زردشتی و بزرگ میخانه گفتم چراکه او با بصیرت و دانایی، می‌توانست این معما و مشکل را حل کند.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد

من او را خوش و خندان در حالیکه ساغر شراب در دست داشت دیدم که در آئینه شراب، همه چیز یعنی همه اسرار و راز‌های خلقت و اتفاقات را می‌دید.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

گفتم این جام جهان بین به تو کِی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد

از او پرسیدم که خداوند حکیم، چه زمانی این جام جهان بین را به تو داد؟ پیر مغان پاسخ داد آن زمانی که آسمان لاجوردی را می‌آفرید. یعنی من از ابتدا به اسرار آفرینش واقف بودم.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد

عاشقی دل از دست داده، در تمامی حالات، خدا یار و همراهش بود، اما او خدا را نمی‌دید و لطف «خدا را» یعنی برای خاطر خدا را به زبان می‌آورد. خدا را لفظ قسم دادن مردم است وقتی فرد از آن‌ها چیزی می‌خواهد.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

این همه شعبده خویش که می‌کرد این جا
سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد

در ادامه بیت قبل: کسی که خدا را نمی‌دید، این همه افسون‌ها و جادوگری‌هایش را که انجام می‌داد، همانند آن چیزی بود که سامری روبروی عصا و ید بیضای موسی، جادوگری می‌کرد. یعنی جادوگری‌اش بی‌اثر بود.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

پیر میخانه گفت: آن یاری که سرش در بالای دار عزت یافت یا دار از سر او بزرگی یافت، گناهش این بود که اسرار حق را آشکار و بیان می‌کرد. اشاره دارد به این ماجرا که حسین منصور حلاج را به جرم «أنا الحق» گفتن به دار آویختند.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد

اگر فیض و بخشش جبرئیل دوباره یاری برساند، دیگران هم می‌توانند آنچه را که حضرت مسیح می‌کرد، انجام دهند. حضرت عیسی کار‌هایی همچون زنده کردن مردگان، شفا دادن مریضان و بینا کردن اشخاص کور انجام می‌داد.

 

✦✦✦✦

 

بیت دهم

گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گِله‌ای از دل شیدا می‌کرد

از پیر مغان پرسیدم که زنجیر گیسوان زیبارویان برای چیست؟ او جواب داد:‌ ای حافظ، از دل دیوانه عاشقان شکایت می‌کنند

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • اصل مصرع لین است :
    او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد
    اینکه در متن شما و دیگر متون نوشته شده؛ (خدا را می کرد ) غلط است .

  • سلام. ببخشید بیت آخر در تصنیف جام جم استاد بنان به این شکل خوانده شده.
    گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
    گفت حافظ گله ای از شب یلدا میکرد

    کسی میدونه چرا این بیت رو به این شکل تغییر دادن؟

  • سپاس

    • داداش بیت ششم
      بی دلی ،(کاما) در همه احوال خدا با او بود
      او نمی دیدش از دور خدایا می‌کرد

      اصلاح کن لطفا

نظر خود را بنویسید