تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
ناراحتی در وجود تو رخنه کرده است. کسی که به او نیکیپیش خودت احساس میکنی که از هدف و مقصودی که برای خود تعیین کردهای بسیار فاصله گرفتهای یا عزیزی نسبت به تو بیتوجه و بیاعتنا شده است. انتظار و امید داشتن، تو را به هدفت نزدیکتر خواهد کرد پس نگرانی و غم را از دلت بیرون کن. اما این را هم بدان که با ناله و شکایت کاری از پیش نمیبری و بهتر است تا رسیدن به مقصود صبر کنی.
غزل شماره ۱۳۸ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۳۸ حافظ
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک
رهنمونیم به پای علم داد نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکن طره شمشاد نکرد
شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار
زان که چالاکتر از این حرکت باد نکرد
کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد
مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد
غزلیات عراقیست سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۳۸ حافظ
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
یادش به خیر و نیکی باد آنکه بی خبر و بی سروصدا عازم سفرشد و وقت رفتن یادی از ما نکرد. او که میتوانست با یک خداحافظی دل ما را شاد کند، اما بیخبر رفت.
آن جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
آن جوان نیکوطالع که لطف و مرحمت مینمود و تعدادی از بردگان و بندگان خود را آزاد میکرد نمیدانم چرا نسبت به من که بنده سالخوردهاش بودم، توجه ننمود و آزادم نکرد.
کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک
رهنمونیم به پای علم داد نکرد
شکایتنامه خود را با خون دل خواهم نوشت و دادخواهی خواهم نمود، زیرا گردش روزگار مرا به پای عَلَمِ دادخواهی راهنمایی نکرد. «علم داد» چوبی بلند بوده که هرکس عرضه و شکایتی داشته که میخواسته به سمع شاه برساند، در زیر آن میگفته است.
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
دل عاشق من در پای کوه عشق تو ناله و فغانهای بسیاری سر داد تا شاید صدایم به گوش تو برسد؛ نالههایی چنان پُرسوز که فرهاد عاشق نیز در فراق شیرین سر نداده بود.
سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکن طره شمشاد نکرد
از هنگامی که از این باغ و چمن رفتی و سایهات را از سر بوستان گرفتی، بلبل دیگر در شاخههای شمشاد و درختان و گلها آشیان نساخت. یعنی وقتی تو نیستی، بوستان رونق ندارد و دست و دل عاشقان به هیچ کاری نمیرود.
شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار
زان که چالاکتر از این حرکت باد نکرد
شایسته است که باد صبا چالاکی وسریع رفتن را از تو یاد بگیرد، زیرا حرکتی که تو کردی و به سرعت رفتی را هیچ بادی هم نمیتواند به این سرعت حرکت کند.
کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد
قلم کارگزار تقدیر، کامیابی او را رقم نخواهدزد؛ هرکسی که زیبایی خدادادی تو را قبول نکند. یعنی آن کسی که به زیبایی تو گواهی ندهد، خوشبخت نخواهد شد.
مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد
ای نوازنده، آهنگ را تغییر ده و در دستگاهِ عراق بنواز؛ به این دلیل که یار از این راه (راهی که به عراق منتهی میشود)، رفت و از ما یادی نکرد. پس تو در دستگاهِ عراق بزن تا ما از او یادکرده باشیم. منظور از عراق، عراق کنونی نیست بلکه مقصود عراق عجم است که منطقهای حوالی اصفهان و همدان امروزی بوده است.
غزلیات عراقیست سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد
سرود و آواز حافظ غزلیات عراقی هستند. چه کسی آنها را شنید و اندوهناک نشد؟ یعنی غزلیاتی که در دستگاه عراق خوانده میشود بسیار سوزناک هستند و هرکه بشنود متأثر و اندوهگین میشود
مصطفی
سلام و سپاس گذار برای ایم معنی و تفسیر….تو هیچ سایتی ، همچنین معنی واضح و روشنی پیدا نکردم…خدا خیرتون بده عالی بود….حقیقت داشتم میرفتم عراق ، گفتم یه استخاره هم بگیرم که این دراومد، بعد فهمیدم که یکی از رفقا بدجور ازم دلخوره، رفتم پیشش، بابت حلالیت، هر چند توقع ازش نداشتم، اما هرچی از دهنش در اومد بهم گفت و شستش گذاشت کنار…تازه بیشتر اون مقصر بود ولی خیلی بهم توهین کرد و با بددهنی ردم کرد…عیب نداره ، من برای خدا رفتم و اون شیطانی جوابم رو داد