تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
ناراحتی در وجود تو رخنه کرده است. کسی که به او نیکی کردهای به تو خنجر زده است. پل و تکیهگاهی برای موفقیت دیگران شدهای. البته این را بدان جلوی ضرر را هر وقت بگیری نفع است، پس هنوز میتوان جبران کارهای گذشته را انجام داد. تنها راه چاره این است که از همینجا و پیش از آنکه ضرر بیشتر شود، برگردی. حاجتی در دل خود داری که سریعاً به آن خواهی رسید و نتیجه آن را خواهی دید.
غزل شماره ۱۳۷ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۳۷ حافظ
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد
چرا چون لاله خونین دل نباشم
که با ما نرگس او سرگران کرد
که را گویم که با این درد جان سوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد
بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
صراحی گریه و بربط فغان کرد
صبا گر چاره داری وقت وقت است
که درد اشتیاقم قصد جان کرد
میان مهربانان کی توان گفت
که یار ما چنین گفت و چنان کرد
عدو با جان حافظ آن نکردی
که تیر چشم آن ابروکمان کرد
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۳۷ حافظ
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
با دلربایی دل مرا ربود و رخسار خود را از من پنهان کرد، یعنی اول گرفتار عشقم کرد و وقتی دید گرفتارم، مرا ترک نمود. به خاطر خدا بگویید با چه کسی میتوان این چنین قمار عشق باخت؟
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد
شب هجران قصد کشتن و هلاکت مرا کرده بود، اما خیال و تصور یار با من بیش از اندازه مهربانی کرد.
چرا چون لاله خونین دل نباشم
که با ما نرگس او سرگران کرد
چرا همچون لاله دلی پر از خون جگر نداشته باشم در حالیکه چشمان خمار محبوب به من بیاعتنایی نمود؟
که را گویم که با این درد جان سوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد
با چه کسی میتوانم بگویم؟ یعنی به هیچکس نمیتوانم این را بازگو کنم که با وجود داشتن چنین درد جانسوزی، طبیب عشق دشمن جان خستهام شد و در پی گرفتن جان من بود.
بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
صراحی گریه و بربط فغان کرد
یار آن چنان سخت مرا همچون شمع سوزاند که شیشه شراب به حالم گریست و بربط به ناله و فریاد درآمد. بربط یک نوع از آلات موسیقی است.
صبا گر چاره داری وقت وقت است
که درد اشتیاقم قصد جان کرد
ای باد صبا اگر راه چارهای بر درد ما در نظر داری، اکنون زمان مناسب است، زیرا که درد و رنج اشتیاقم به یار، در صدد کشتن من بر آمده است. یعنی فردا برای مداوای درد من دیر است و خواهم مُرد.
میان مهربانان کی توان گفت
که یار ما چنین گفت و چنان کرد
چه وقت و چگونه میتوانم در مجلس یاران و دوستان مهربانم بگویم که یار با ما از چه سخن گفت، ولی چگونه رفتار کرد. یعنی سخنان محبوب از وفاداری اما رفتارش همه بیوفایی بود.
عدو با جان حافظ آن نکردی
که تیر چشم آن ابروکمان کرد
دشمن حافظ با جان او آن رفتاری را نکرد که تیر نگاهی از آن یار ابروکمانی انجام داد. در اینجا بین تیر چشم و کمان ابروی یار مراعاتالنظیر هست. چون تیر را توسط کمان پرتاب میکنند