تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
بزرگترین ثروت زندگی که همیشه باقی میماند، عشق و ایمان است که در تمام اعصار و قرون جهان از آواز خوش آن انباشته بوده است وگرنه مال دنیا و ظواهر زندگی که به راحتی از دست میروند. در زندگی و رابطههای عاطفی خود، عشق و محبت را فراموش مکن. اگر باعث دلخوری کسی شدهای، از او دلجویی کن. در فرآیند ازدواج موفق خواهی شد و با کسی که به او عشق میورزی زندگی پر از شور، شوق و محبت را آغاز خواهی کرد پس بخاطر این همه خوبی شاکر خدای منان باش. با توکل به خدا هر نیتی را که داری عملی کن.
غزل شماره ۱۲۳ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۲۳ حافظ
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد
محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
تا هواخواه تو شد فر همایی دارد
از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد
اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد
نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد
خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند
و از زبان تو تمنای دعایی دارد
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۲۳ حافظ
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
رامشگر و نوازنده موسیقی عشق چقدر آهنگ و نوای خوشی دارد. هر نغمهای که او مینوازد، بسیار بجا و شایسته است و در یکی از دستگاههای موسیقی است.
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
آرزومندم که جهان از ناله عاشقان خالی مباشد چراکه آهنگی خوش و حالی دل انگیز دارد.
پیر دُردیکش ما گر چه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد
اگر چه شیخ شرابنوش ما مال و قدرت بازو ندارد، اما پروردگاری خوب دارد که به او میبخشد و خطا و گناهش را میپوشاند.
محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
تا هواخواه تو شد فر همایی دارد
دل مرا گرامی بدار، زیرا دلم همچون مگسی قند لبانت را میستاید و از زمانی که عاشق شده، شکوه و بخت هما را بدست آورده است. هواخواهی تو ارزش دل مرا بالا برده است.
از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد
آن پادشاه (در اینجا یعنی فرد توانگر) که در همسایگیاش، شخصی گدا زندگی میکند، اگر از حال و احوال او بپرسد و به او کمک کند، از عدل و انصاف دور نخواهد بود، بلکه عین عدالت است.
اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
وقتی که اشک همچون خون خودم را به طبیبان نشان دادم؛ آنها گفتند این درد، درد عشق است و دوای آن جانگداز است. احتمالاً منظور از دوای درد عشق همان صبر و تحمل فراق است که جگر را آتش میزند.
ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد
ای دوست، از کرشمه چشم خود، ستمگری را یاد نگیر، چراکه در آیین عشق، هر کار نیک، ثوابی و هر عمل، مزدی دارد. هر نیکی و بدی که انجام بدهی، نتیجه آن را خواهی دید.
نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد
چقدر کلامی نیکو و بدیع بود که آن زیباروی یهودیزاده بادهنوش گفت که شراب را به شادی رخسار آن یاری بنوش که صفای درونی دارد.
خسروا حافظ درگاهنشین فاتحه خواند
وز زبان تو تمنای دعایی دارد
ای پادشاه، حافظ که در آستانه درگاه تو نشسته و مقیم کوی توست، سوره حمد را قرائت کرد و خواستار دعایی است که تو در حقش بنمایی