غزل شماره ۱۱۷ حافظ: دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد

غزل شماره ۱۱۷ حافظ در هنگام تسلط شاه محمود بر شیراز و دوره بیچارگی شاه شجاع سروده شده و حافظ مراتب وفاداری خود را به شاه اعلام می‌دارد. حافظ در این غزل خود را گوشه‌نشینی معرفی می‌کند که بجز محبوب به کس دیگری توجه ندارد. اوضاع زمانه همچون شب ظلمانی در بیابان بوده، حافظ برای دیدن پیش پای خود به چراغ چهره یار نیازمند است.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

مدتی است که عاشق شده‌ای و بخاطر عشق از همه بریده‌ای و منزوی شده‌ای اما به نظر می‌رسد معشوقت از عالم عشق بی‌خبر است. در مورد عاقبت عشق یک طرفه بیشتر فکر کن. سختی‌ها و مصائب همیشه وجود دارند بایستی در مقابل آن‌ها با امید و ایمان فراوان قرار بگیری. با کمک دوستان مهربان و دلسوزت می‌توانی بر تمامی این مشکلات غلبه کنی. صبر و بردباری را پیشه کن تا زندگی‌ات شیرین و راحت گردد. راه خود را با چراغ راهنمایی کسی که دلسوز توست، روشن کن. قبل از آنکه دیر شود به خودت بیا و از جا برخیز.    

 

غزل شماره ۱۱۷ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۱۱۷ حافظ

دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد
ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد
به چمن خرام و بنگر بر تخت گل که لاله
به ندیم شاه ماند که به کف ایاغ دارد
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن
مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد
من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراغ دارد
سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم
طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد
سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ
که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد

 

غزل شماره ۱۱۷ حافظ
غزل شماره ۱۱۷ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۱۱۷ حافظ

بیت اول

دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد

دل ما در دوران جلوه‌گری تو و یا در گرداگرد چهره تو، از باغ و بوستان بی‌نیاز است، زیرا که مانند سرو، پایبند عشق است و همچون لاله، داغ عشق دارد.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد

ما سر تسلیم برابر ابروی کمان کسی فرود نمی‌آوریم، یعنی گرفتار عشق دیگران نمی‌شویم، چراکه دل خلوت‌نشینان از عالم و آدم بی‌نیاز و رهاست.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد

من از بنفشه در خشم و غضب هستم که پیچ و تاب خود را به زلف یار نسبت می‌دهد و تشبیه می‌کند، تو ببین که این سیاه چهره بی‌ارزش چه خیال خامی در سر می‌پروراند. او در برابر زلف معشوق به چشم نمی‌آید.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

به چمن خرام و بنگر بر تخت گل که لاله
به ندیم شاه ماند که به کف ایاغ دارد

با ناز و عشوه به چمنزار برو و ببین که در کنار تخت پادشاهی گل سرخ، لاله مانند همنشین و حریف پادشاه است که پیاله شراب در دست دارد. این تصویرسازی زیبا مربوط به فصل بهاران و شکفتن گل‌های متعدد در بوستان است.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن
مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد

در این تاریکی مطلق و بیابان پر هراس به کجا می‌توانم برسم مگر در صورتی که شمع روی فروزان تو بر سر راهم چراغ بگذارد. یعنی من فقط با هدایت و راهنمایی روشنگرانه توست که می‌توانم نجات پیدا کنم.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراغ دارد

سزاوار است اگر من و شمع سحرگاهان (شمع در حال خاموشی) با هم گریه سر بدهیم، زیرا که هر دو سوختیم و معشوق ما از ما بی‌خبر است و به ما التفات ندارد. «بگرییم» در انتهای مصراع نخست در بعضی نسخ به صورت «بگوییم» ضبط شده است، یعنی سزاوار است من و شمع صبحگاهان هم‌صحبت شویم و درباره بی‌تفاوتی و بی‌توجهی یار حرف بزنیم.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم
طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد

شایسته و سزاوار من است اگر مانند ابر بهمن بر چمن هستی گریه کنم، از فرط این غصه و درد که آشیان شادمانی بلبل هزاردستان به دست زاغ افتاده است. یعنی درد دارد اینکه نالایقان به ناز و نعمت و جایگاهی رسیده‌اند که سزاوارش نیستند.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ
که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد

دل رنجیده و پر از درد حافظ، آرزوی خواندن درس عشق را دارد و از این سبب دیگر خیال و اندیشه سیر و تفرج و آرزوی دیدن باغ را در سر ندارد

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید