غزل شماره ۱۱۳ حافظ: بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد

غزل شماره ۱۱۳ حافظ صرفاً عاشقانه و بدون ایهام و اشارات عرفانی است و به نظر می‌رسد مربوط به ایام جوانی شاعر باشد. حافظ شعر را با مناظره بنفشه و گل و فخرفروشی بنفشه بر زیبایی خود آغاز می‌کند. در ابیات بعدی در حق کسی که به ناتوان یاری رسانده دعای خیر می‌کند و به نصیحتگوی ریاکار توصیه می‌کند که در پی اصلاح معایب خود باشد.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

مدت‌ها دلت از عشق دور بود و اکنون دلستانی دل تو را تصاحب کرده است؛ اما گاهی احساس می‌کنی که اندوه و غمی وجودت را فراگرفته است. از خدا دوری مکن و خالصانه به سمت او برو. به ناتوانان کمک کن و هرگز امیدت را از دست مده. راز دلت را برای هرکسی فاش مکن و سعی کن که بتوانی دوستان واقعی خود را بشناسی.    

 

غزل شماره ۱۱۳ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۱۱۳ حافظ

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تاب من به جهان طره فلانی داد
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد
برو معالجه خود کن ای نصیحتگو
شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد
گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد

 

غزل شماره ۱۱۳ حافظ
غزل شماره ۱۱۳ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۱۱۳ حافظ

بیت اول

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تاب من به جهان طره فلانی داد

دیشب بنفشه، با گل سرخ سخن می‌گفت و نشانی درستی داد که زلف فلان کس یعنی یار حافظ مرا در جهان به تب و تاب انداخت.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد

دلم گنجینه اسرار زیادی بود، اما دست تقدیر و سرنوشت در آن را بست و کلیدش را به محبوبی دلستان سپرد.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

شکسته‌وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد

من به آستانه تو، شکسته و خمیده آمدم، زیرا که طبیب، داروی شکستگی مرا، مهربانی تو دانست.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد

آن کسی که دست عدل و بخشش او به ناتوانی یاری رساند امید که بدنی سالم، دلی شاد و خاطری آسوده داشته باشد.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

برو معالجه خود کن‌ ای نصیحتگو
شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد‌

ای نصیحتگر، برو خودت را معالجه کن، شراب و زیباروی شیرین کار، به چه کس زیان می‌رساند.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد

محبوب از برابر من درمانده گذشت و با مراقبان خود گفت: افسوس بر حافظ بیچاره که چه سخت جان داد

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • این غزل هفت بیتی
    خزینه دل حافظ ز گوهر اسرار
    ب یمن عشق تو سرمایه جهانی داد

نظر خود را بنویسید