[vc_cta h2=”تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما” txt_align=”right” style=”3d” color=”Chino” add_button=”bottom” btn_title=”فال حافظ” btn_color=”success” btn_align=”center” btn_i_align=”right” btn_i_icon_fontawesome=”fas fa-sync-alt” btn_add_icon=”true” btn_link=”url:https%3A%2F%2Fsetare.com%2Ffa%2Fnews%2F29249%2F%D9%81%D8%A7%D9%84-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84%2F” css=”.vc_custom_1628745992317{background-color: #dff2fe !important;}”] مدتها دلت از عشق دور بود و اکنون دلستانی دل تو را تصاحب کرده است؛ اما گاهی احساس میکنی که اندوه و غمی وجودت را فراگرفته است. از خدا دوری مکن و خالصانه به سمت او برو. به ناتوانان کمک کن و هرگز امیدت را از دست مده. راز دلت را برای هرکسی فاش مکن و سعی کن که بتوانی دوستان واقعی خود را بشناسی.
[/vc_cta]
غزل شماره ۱۱۳ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۱۳ حافظ
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تاب من به جهان طره فلانی داد
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد
برو معالجه خود کن ای نصیحتگو
شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد
گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۱۳ حافظ
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تاب من به جهان طره فلانی داد
دیشب بنفشه، با گل سرخ سخن میگفت و نشانی درستی داد که زلف فلان کس یعنی یار حافظ مرا در جهان به تب و تاب انداخت.
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
دلم گنجینه اسرار زیادی بود، اما دست تقدیر و سرنوشت در آن را بست و کلیدش را به محبوبی دلستان سپرد.
شکستهوار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد
من به آستانه تو، شکسته و خمیده آمدم، زیرا که طبیب، داروی شکستگی مرا، مهربانی تو دانست.
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد
آن کسی که دست عدل و بخشش او به ناتوانی یاری رساند امید که بدنی سالم، دلی شاد و خاطری آسوده داشته باشد.
برو معالجه خود کن ای نصیحتگو
شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد
ای نصیحتگر، برو خودت را معالجه کن، شراب و زیباروی شیرین کار، به چه کس زیان میرساند.
گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد
محبوب از برابر من درمانده گذشت و با مراقبان خود گفت: افسوس بر حافظ بیچاره که چه سخت جان داد
هادی
این غزل هفت بیتی
خزینه دل حافظ ز گوهر اسرار
ب یمن عشق تو سرمایه جهانی داد