تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
انتظار بیش از حد باعث کلافگی تو شده است و برای رسیدن به مراد دلت لحظه شماری میکنی؛ با صبر و بردباری نتیجه کار خود را خواهی دید. همواره یادت باشد راستگویی شرط اول انسانیت است، پس برای بدست آوردن چیزهایی که در زندگی دوست داری، هرگز دروغ مگو و دست به نیرنگ و حیله نزن. دیگران را همچون خود بدان و آنچه برای خودت میخواهی و میپسندی، برای آنها نیز بخواه و بپسند.
غزل شماره ۱۰۹ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۰۹ حافظ
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۰۹ حافظ
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
زمانی طولانی گذشته درحالیکه محبوبم برایم پیامی نفرستاده است، سلامی ننوشته و نامهای به طرف من روانه نکرده است. حسرت و اشتیاق همراه با گلایه از بیتوجهی یار در این غزل دیده میشود. «دیر است» در بعضی نسخ «دیریست» ضبط شده است.
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
هرچند تا به حال صد نامه برایش فرستادهام، اما آن فرمانروای سواران و سوارکاران، قاصدی به سویم نفرستاده و سلامی نرسانده است. زیبایی آوردن شاه سواران در این بیت اینجاست که این چنین شاهی بر همه سواران فرمانروایی دارد و فرستادن یک پیک برایش بسیار آسان است.
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی کبک خرامی نفرستاد
آن محبوب و ممدوح به سوی من که دیوانهخو شدهام و عقل از من فرار کرده است، یک پیک آهو رفتار تیزگام و خوشقدم نفرستاد. کبک پرندهایست که راه رفتن زیبایش مشهور و زبانزد است و خرامیدن نوعی راه رفتن با ناز و عشوه است.
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
یار میدانست که مرغ دل از دستم فرار میکند و دلم را در غم عشق از دست خواهم داد، با این حال از آن خط زیبای به هم پیوسته اش، زنجیر و دامی برای دلم بوجود نیاورد. حافظ خط سلیس و زیبای یار را برای قرار گرفتن دلش میخواهد، چراکه دلش همچون پرندهای است که اگر زنجیر به پایش نباشد، فرار میکند.
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
به داد من برسید، چراکه از آن ساقی شیرینلب که خودش بسیار مست بود؛ با وجود این که میدانست خمار آلودهام و به جرعهای شراب نیاز دارم، اما ساغری شراب برایم نفرستاد.
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
هرچقدر که ادعا کردم من صاحب کرامات و مقاماتی در سیر و سلوک هستم و از تواناییهای خودم نزد ممدوح تعریف کردم، اما او هیچ خبری از هیچ جایگاه والایی برایم نیاورد. یعنی به من مقام و مرتبه نبخشید.
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
حافظ تو در حفظ ادب بکوش، زیرا که اگر پادشاه پیامی برای غلام و بندهاش پیامی نفرستد؛ نمیتوان شاه را سرزنش و بازخواست کرد. پس از آنکه حافظ در شش بیت قبل از ممدوح گلایه و شکایت میکند و حرف دلش را میزند، در پایان غزل با رندی خطاب به خودش میگوید اشکالی ندارد! تا کدورت خاطری در ذهن شاه نماند
مسعود
عالی بود باتشکر