تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
فکر کردن به گذشتهها باعث شادی تو میشود. روزهایی که آزاد بودی و به هر کجا که میخواستی سفر میکردی. دردهای بسیاری را در دل خود نگه داشتهای و نیاز به یک همدم و همراز داری. اعتماد به نفس خودت را بالا ببر، باید دل قوی و محکمی داری. نصیحت بزرگترها میتواند مؤثر و راهگشای کارها باشد پس به آنها گوش بسپار. تو انسانی نیکنهاد هستی و تمام خوبیها در قلب و روحت حک شدهاند و تا آخر عمر با نیک نامی زندگی خواهی کرد.
غزل شماره ۱۰۲ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۰۲ حافظ
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
کارم بدان رسید که همراز خود کنم
هر شام برق لامع و هر بامداد باد
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن
بند قبای غنچه گل میگشاد باد
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جانها فدای مردم نیکونهاد باد
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۰۲ حافظ
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه بادا باد
دیشب باد از احوال یار سفر کرده مرا باخبر کرد؛ من نیز به عنوان مژدگانی دل خود را به باد میسپارم، هر چه پیش آید خوش آید.
کارم بدان رسید که همراز خود کنم
هر شام برق لامع و هر بامداد باد
کارم به آنجا رسیده که شبها آذر درخشنده و شرار سینه را و هر بامداد، آه سرد را همراز خود سازم. یعنی من در میان انسانها همراز و همدمی ندارم.
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مألوف یاد باد
دل بی پروای من که به چین و شکن گیسوی تو گرفتار آمده است، هرگز نگفت که از قفسه سینه که مسکن خو گرفته من است، یاد باد.
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
اینک ارزش پند یاران و دوستان عزیزم را فهمیدم، خدایا روح و روان پندگوی ما را تو راضی و خشنود گردان.
خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن
بند قبای غنچه گل میگشاد باد
هروقتی که در چمنزار بند قبای غنچه گل توسط باد باز میشد یعنی هرگاه گل میشکفت، دلم از یاد تو، غرق خون میشد. آن گل محبوب را به یاد حافظ میآورد و از دوری دلخون میشود.
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
پیکر ناتوان و نزار من از دست رفته و نابود شده بود که ناگهان باد صبحگاهان بوی وصل تو را آورد و به من جان دوباره بخشید.
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جانها فدای مردم نیکونهاد باد
ای حافظ، سرشت و طبیعت پاکت، تو را به مراد دلت میرساند و کامروا میکند، امیدوارم که تمامی جانها به قربان انسانهای نیکونهاد بشود.
منبع: شرح دکتر خلیل خطیب رهبر، انتشارات صفیعلیشاه.