غزل شماره ۹۰ حافظ: ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

غزل شماره ۹۰ حافظ تقریباً تمام ابیات آن متکی به آیه‌های قرآنی است. با خواندن این غزل می‌توان با حال و هوای اندیشه و فکر حافظ آشنا شد. در ابتدای غزل فرستادن هدهد به سرزمین سبا به داستان سلیمان و بلقیس اشاره دارد. در ادامه می‌گوید دوری و نزدیکی راه در عشق مطرح نیست. در انتها هاتف غیب به او گفته به زودی دوای دردش می‌رسد.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

اگر کمی صبر و تحمل داشته باشی همه چیز درست خواهد شد. لطف پروردگار بلند مرتبه شامل حالت خواهد شد و از غم و غصه رهایی می‌یابی. رسیدن به وصال یار بسیار نزدیک است و به زودی آرزوی تو برآورده خواهد شد. دعای خیر عزیزانت بدرقه راه توست؛ صبور باش.     

 

غزل شماره ۹۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۹۰ حافظ

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت
حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زین جا به آشیان وفا می‌فرستمت
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت
هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل
می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت
در روی خود تفرج صنع خدای کن
کآیینهٔ خدای نما می‌فرستمت
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت
حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست
بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت

 

غزل شماره ۹۰ حافظ
غزل شماره ۹۰ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۹۰ حافظ

بیت اول‌
 

ای هُدهُدِ صبا به سبا می‌فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت‌

ای هدهدِ صبا، تو را به سبا می‌فرستم. ببین که از کجا به کجا می‌فرستمت یعنی‌ ای هدهد صبا، تو را به کوی جانان می‌فرستم که سبای عاشقان، کوی جانان است. بنگر که تو را به چه مقامِ شریف و عزیز می‌فرستم. چون عشاق برای کشفِ اسرارِ عشق یک همراز و همزبان پیدا نمی‌کنند از آن جهت با باد صبا مصاحبت می‌کنند. از آن جهت به صبا، پیک مشتاقان گویند. [هدهد صبا = هدهد مرغی است که عوام آن را شانه به سر گویند. این مرغ یکی از پیک‌های حضرت سلیمان (ع) بوده / سبا = کشور بلقیس]

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

حیف است طایری چو تو در خاکدانِ غم
زینجا به آشیانِ وفا می‌فرستمت

خواجه خطاب به هدهد صبا می‌فرماید: حیف است مرغی چون تو در خاکدان غم باشد یعنی دنیا مزبله غم است. ماندن مرغی بلندپرواز مثل تو در آنجا حیف است. پس تو را به آشیان وفا یعنی کوی جانان می‌فرستم.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

در راهِ عشق مرحله قُرب و بُعد نیست‌
می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

خطاب را از هدهد به جانان متوجه نموده می‌فرماید: در طریق عشق مرحله قرب و بُعد نیست، تو را آشکار می‌بینم و برایت دعا می‌فرستم. وقتی عشقِ عاشق به مرحله کمال رسید به هر کجا که نگاه کند جانان خود را می‌بیند.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر
در صحبتِ شمال و صبا می‌فرستمت

هر صبح و شام، دعای کثیره به همراهِ بادِ صبا و باد شمال برایت می‌فرستم. زیرا این‌ها مرید عاشقان و پیک مشتاقانند. خلاصه از هر حیث به اسرار عشاق محرمند.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

تا لشکرت نکند مُلکِ دل خراب
جانِ عزیز خود به نوا می‌فرستمت

برای اینکه لشکرِ غمت، مملکت دلم را خراب نکند. جانِ عزیز خود را برای لشکر غمت آذوقه فرستادم.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم‌
 

ای غایب از نظر که شدی همنشینِ دل‌
می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت‌

ای جانان غایب از نظر که مقارن و مصاحبِ دلی، شب و روز دعایت می‌کنم و برایت ثنا می‌فرستم. منظور این است که ظاهراََ و باطناََ به دعا و ثنایت مشغولیم؛ ظاهراََ به وسیله زبان و باطناََ بوسیله نامه و مکتوب.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

در رویِ خود تفرُّجِ صُنع خدای کُن
کآئینه خدای نما می‌فرستمت

در روی خود صنع خدا را تماشا کن که برایت آیینه خدای‌نما می‌فرستم. خلاصه برایت آیینه قلبی می‌فرستم، چهره با کمالت را مقابل آن نگهدار و نظری کن و صنع خدا را در آن مشاهده کن. [آیینه خدای نما = آیینه‌ای که خدا را نمایان سازد / صنع = مصنوع، مخلوق خدا]

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

تا مُطربان ز شوقِ مَنَت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت

برای اینکه مطربان از اشتیاق من نسبت به تو، تو را آگاه نمایند قول و غزل تصنیف نموده و با ساز و نوا برایت فرستادم. اشعار را به این دلیل به طرزِ مقامات و نعمات فرستادم که هنگام شنیدن از مطربان، شوق و اشتیاق مرا نسبت به خود بدانی. [مطربان = سازندگان و گویندگان آواز / شوق = علاقه نفس به چیزی / ساز = آهنگ]

 
✦✦✦✦

 

بیت نهم

ساقی بیا که هاتفِ غیبم به مژده گفت
با درد صبر کُن که دوا می‌فرستمت‌

ای ساقی بیا که هاتف غیب به طریق مژده به من گفت: با درد بساز که برایت دوا می‌فرستم. [هاتف = آوازِ غیبی که صاحب آن دیده نمی‌شود.]

 

✦✦✦✦

 

بیت دهم

حافظ سرودِ مجلسِ ما ذکر خیرِ توست
بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت‌

ای حافظ، سرودِ مجلسِ ما تو را به خوبی یاد کردن است؛ زود باش که برایت اسب و قبا فرستادم. بیا و مجلسِ ما را مشرف کن. [سرود = آهنگ و نوا / ذکر خیر = ذکری که خیر و خوبی را بیان کند / قبا = یک نوع لباس است که جلویش سراسر باز باشد. وقتی که یکی از بزرگان، کسی را به مجلس خود دعوت می‌نمود رسم بود که برایش اسب و یک قبا می‌فرستاد.]

 

منبع: شرح سودی، انتشارات نگاه.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید