غزل شماره ۷۵ حافظ: خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست

غزل شماره ۷۵ حافظ می‌گوید فتان بودن نرگس چشمان یار و تاب زلف پریشانش بدون هدف نیست و هرچیزی که در این دنیا وجود دارد، دلیلی برای آفرینش آن هست. حتی هرگاه غم و رنج به انسان می‌رسد نیز در آن حکمت هست. در انتهای غزل می‌گوید دیده گریان از عشق حافظ درد عشق نهانی او را برملا می‌سازد. فال حافظ و تفسیر غزل را در ستاره بخوانید.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

راز دلت بر هیچ‌کسی پوشیده نیست. موانع سخت و زیادیازشاید در این مقطع زمانی شکست خورده‌ای ولی ناامید مباش. این شکست پله‌ای برای پیروزی‌های تو است. مواظب باش ظواهر امور تو را به خود مشغول نکند. هر گونه کمبودی در زندگی‌ات حکمتی دارد، پس ناشکر نباش. امیدت را از دست مده که در این زمان صلاح است روزگار تو این‌گونه سپری شود.    

 

غزل شماره ۷۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۷۵ حافظ

خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
تاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست
از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم
این شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست
جان درازی تو بادا که یقین می‌دانم
در کمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست
مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق
ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست
دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست
درد عشق ار چه دل از خلق نهان می‌دارد
حافظ این دیده گریان تو بی چیزی نیست

 

مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق
مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۷۵ حافظ

بیت اول

خوابِ آن نرگسِ فتانِ تو بی چیزی نیست
تابِ آن زلفِ پریشانِ تو بی چیزی نیست‌

ای جانان، خواب آن چشمانِ فتنه‌گر تو و خمار بودنشان بی‌غرض نیست و حتماً سببی دارد، یعنی بر اینکه به عشاق التفات نکنی و به رویشان نگاه ننمایی تغافل می‌کنی. همچنین پیچش و خم آن زلف پریشانت نیز بی‌غرض نیست بلکه قلابی برای صید دل‌های عشاق است.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

از لبت شیر روان بود که من می‌گفتم
این شِکر گِردِ نمکدان تو بی چیزی نیست

از لبت هنوز شیر می‌چکید یعنی طفل بودی که من می‌گفتم و عقیده داشتم که این شِکر در دورِ نمکدان تو بی‌علت نیست. یعنی بدین وسیله عشاق را به خود جلب نموده و توجه‌شان را به خود معطوف می‌داری. [در این بیت مراد از شِکر، لب و مراد از نمکدان، دهان است.]

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

جان درازیّ تو بادا که یقین می‌دانم
در کمانِ ناوکِ مژگانِ تو بی چیزی نیست

جان و عمرت دراز باد، یقیناً می‌دانم که در کمان بودن ناوکِ مژگانت بی‌غرض و بی‌سبب نیست یعنی خدای تعالی حیات و عمرِ طولانی برایت میسر گرداند، اگرچه یقین دارم نهادنِ ناوکِ مژگانت در کمانِ ابرو به صلاح نیست بلکه برای هلاک نمودن منِ ناتوان است. [درازی = این کلمه را معمولاً با «عمر» استعمال می‌کنند و مصرفش با «جان» مشهور نیست. یعنی «عمرت دراز باد»]

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

مُبتلایی به غمِ مِحنت و اندوهِ فراق‌
ای دل این ناله و افغانِ تو بی چیزی نیست‌

ای دل، به غم و محنت و غصه فراق مبتلا هستی و این ناله و فغان تو بی‌علت نیست. یعنی عاشق شده‌ای و مقتضای عشق فریاد فریاد و فغان است.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

دوش باد از سرِ کویش به گلستان بگذشت‌
ای دل این چاکِ گریبانِ تو بی چیزی نیست

دیشب باد از سرِ کویش به طرف گلشن عبور کرد.‌ ای دل این چاکِ گریبانِ و پارگی یقه تو بدون سبب نیست بلکه خبرِ او را از باد گرفته‌ای و از شوق گریبانت را چاک زده‌ای.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

دردِ عشق ار چه دل از خلق نهان می‌دارد
حافظ این دیده گریانِ تو بی چیزی نیست

دل دردِ عشق را از مردم پنهان می‌کند، اما‌ ای حافظ، این دیده گریان تو بیهوده نیست. یعنی اگرچه دل، دردِ عشق را مخفی می‌دارد، اشکِ چشم، آن را اظهار و ابراز می‌دارد، پس عاشقی تو از آن معلوم است.

 

منبع: شرح سودی، انتشارات نگاه.
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید