تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
راز دلت بر هیچکسی پوشیده نیست. موانع سخت و زیادیاز کاه کوه نساز و مسئله کوچکی که به راحتی قابل حل است را بزرگش مکن. لحظات عمر زودتر از آنی که فکرش را بکنی در گذرند پس با مسائل کوچک و ریز خاطر خود را آزرده مکن. میخواهی همه چیز را بدون هیچ زحمتی بدست بیاری. دل به خدا نمیدهی ولی انتظار بهشت برین از او داری. به عاقبت و نتیجه کاری که در آن گذاشتهای بیشتر فکر کن.
غزل شماره ۷۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۷۴ حافظ
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است
غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار
که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست
دردمندی من سوخته زار و نزار
ظاهرا حاجت تقریر و بیان این همه نیست
نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست
معنی و تفسیر غزل شماره ۷۴ حافظ
حاصلِ کارگهِ کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسبابِ جهان این همه نیست
حاصل و محصول کارخانه دنیا هیچ چیز نیست و اصلاً مهم نیست، نقداً باده بیاور که اسباب و متاع دنیا هیچ ارزش ندارد یعنی دنیا و مافیها لایق اعتماد و اعتبار نیست.
از دل و جان شرفِ صحبتِ جانان غَرَض است
غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست
غرض و هدف از دل و جان، شرف و بزرگی حاصل از همصحبتی و مصاحبت با جانان است وگرنه دل و جان هیچ ارزشی ندارند.
منّتِ سِدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سروِ روان این همه نیست
برای خاطرِ سایه، منتِ سدره و طوبی را مکش. یعنی برای آسایش خاطر در سایه، منتِ اینها را مکش، زیرا ای سرو روان اگر با امعان نظر نگاه کنی هیچ ارزش ندارد که منّتِ اینها را بکشی. [سدره و طوبی: دو درخت بهشتی]
دولت آن است که بی خونِ دل آید به کنار
ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
دولت آن است که بدون خون دل خوردن به دست بیاید یعنی بدون زحمت حاصل شود؛ وگرنه جنتی که با سعی و عمل یعنی با عبادت و طاعت میسر گردد چیز مهمی نیست. مقصود این است که عمل و عبادت موجب جنت نمیشود، یعنی دولت وصال جانان آن است که بدون زحمت و با سهولت میسر گردد واِلّا وصال جانان و باغ جنانی که با اسبابِ حطام دنیا حاصل گردد، چندان معتبر نیست.
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
به پنج روز مهلت و عمری که در این منزل و مرحله داری خوش باش و زمانی آسوده زندگی کن، زیرا آنچه که به آن زمان میگویند و به آن اعتماد میکنی هیچ چیز نیست. یعنی به عمر و زمان اعتماد کردن جایز نیست پس چند روزی که در دنیا هستی خوش باش و صفا کن، زیرا به زمان و عمر اعتبار نیست. [پنج روز = زمان اندک، کنایه از مدت عمر انسان در این دنیا]
بر لبِ بحرِ فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
ای ساقی در کنار دریای نابودی منتظریم و از خماری مشرف بر هلاکیم و در انتظار احسان تو هستیم. تفضلی کن تا در این فرصت اندک زندگی را به خوشی بگذرانیم. [بحر فنا = منظور این جهان است و هر که به دنیا آید در بحر فنا غرق میشود و هیچ کس باقی نمیماند.]
زاهد ایمن مشو از بازیِ غیرت زنهار
که ره از صومعه تا دیرِ مغان این همه نیست
ای زاهد، مغرور عبادت خویش مشو، زیرا از صومعه تا دیر مغان چندان راه و مسافت نیست یعنی در آنها تفاوت زیاد موجود نیست، چون هر دو معبود است و هر دو محلِ پرستش خالق اشیا و موجودات هستند، اگر چه به ظاهر یکی متوجه محراب و دیگری صنم را میپرستد.
وجه دیگر معنی: صومعه را عبادتگاهِ مسلمین و نمادِ ایمان و دیر مغان را معبد مجوسان و نمادِ کفر دانسته و میگوید: زاهد، به عبادت خود غرّه مشو، زیرا محبوب، عاشق مغرور و متکبر را نمیپسندد و امکان دارد بر اثر وسوسه غیرت، تو را بیگانه تلقی کند و از خود براند؛ و از جایگاه ایمان به جایگاه کفر بیندازد. فاصله میان معبد مسلمین و دیر مغان بسیار نیست و به اندک خطایی که از تو سر بزند سرنوشت وارونه میشود.
دردمندیِ منِ سوخته زار و نزار
ظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست
ظاهراً درد و رنج من از روزگار، که سوخته، پریشان و فرسودهام کرده، نیازی به این همه شرح و بیان ندارد.
نامِ حافظ رقمِ نیک پذیرفت، ولی
پیشِ رندان رقمِ سود و زیان این همه نیست
نام حافظ به نیکی معروف شد، اما چه فایده که پیشِ رندان رقم سود و زیان معتبر نیست. یعنی اگر چه نام حافظ به نیکی مشهور شده، اما در نزد رندان اعتبار به ذات و جوهر است نه به نیکنامی و بَدنامی.