تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
مال و ثروت دنیا تمام شدنی است پس آنقدر در به دست آوردن آن طمع کار نباش و دم از پول مزن که از دید اهل ادب و معرفت خواهی افتاد. رسیدن به مقصود کار آسانی نیست. صداقت و ایمان میتواند تو را در بدست آوردن هدفت یاری کند. ریا و دورویی را از خود دور کن و با مردم با انصاف و خوبی رفتار کن.
غزل شماره ۶۶ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۶۶ حافظ
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست
چه جای دم زدن نافههای تاتاریست
بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق
که مست جام غروریم و نام هشیاریست
خیال زلف تو پختن نه کار هر خامیست
که زیر سلسله رفتن طریق عیاریست
لطیفهایست نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداریست
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست
بر آستان تو مشکل توان رسید آری
عروج بر فلک سروری به دشواریست
سحر کرشمه چشمت به خواب میدیدم
زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ
که رستگاری جاوید در کم آزاریست
معنی و تفسیر غزل شماره ۶۶ حافظ
بنال بلبل اگر با منت سرِ یاریست
که ما دو عاشقِ زاریم و کارِ ما زاریست
ای بلبل اگر هوای یاری و رفاقت با من داری پس بنال و فریاد کن، زیرا ما هر دو عاشقیم و ذلیل و کارمان ناله و فغان است. یعنی تو عاشق گُلی و من عاشق جانانم و مقتضای حال عاشق ناله و زاری است پس اگر خیالِ یاری با من داری بیا بنالیم و فریاد و فغان کنیم.
در آن زمین که نسیمی وزد طره دوست
چه جایِ دَم زدنِ نافههای تاتاریست
در جایی که از طره جانان نسیمی وزد یعنی بوی طره جانان به مشام برسد، دیگر چه جای تنفس نافههای تاتاری است. یعنی در آن موقع نافههای تاتاری قابل بوییدن نیستند. حاصل کلام اینکه در مقابل بوی طره جانان، بوی نافههای تاتاری اعتبار ندارد. [نسیم = باد ملایم / دم زدن = در لغت به معنی نفس کشیدن ولی در اصطلاح تکلم کردن است / تاتار = اسم قوم مشهوری ساکن در منطقه تاتار است که آهوهایی با مشک خوشبو داشته است.]
بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق
که مستِ جامِ غروریم و نام هوشیاریست
باده بیار که خرقه ریا و تزویر را رنگین کنیم زیرا با اینکه مستِ باده غروریم، اما ناممان به هوشیاری معروف شده. یعنی با وجود این مستی غرور، نام هوشیاری به خود نسبت دادنمان ناشی از خرقه ریا است. پس اکنون باید این خرقه ریا را با باده رنگین کنیم تا سبب ازاله این دو صفت گردد.
خیالِ زلفِ پختن نه کارِ هر خامیست
که زیرِ سلسله رفتن طریقِ عیاریست
خیال گرفتار شدن به زلف تو کارِ خامان و ناپختگان نیست زیرا گرفتار زنجیر شدن و به زیر سلسله رفتن کارِ عیاران است نه کارِ احمقها، زیرا کسی که احمق و خام باشد خود را به آن ورطه نمیاندازد.
لطیفه ایست نهانی که عشق از او خیزد
که نامِ آن نه لبِ لعل و خطِ زنگاریست
لطیفه، یک حالت نهانی است که عشق از آن برمیخیزد و نامِ آن لطیفه شیرین، لبِ لعل و خط سبز نیست. یعنی آنچه دل عاشق را ربوده و به خود جذب میکند خط و خال و لب لعل نیست.
جمال شخص نه چشم ست و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بارِ دلداریست
زیبایی انسان منحصر به چشم و زلف و گونه و خال نیست بلکه هزار نکته دقیق در کارِ عشق و دلداری وجود دارد.
قلندرانِ حقیقت به نیم جو نخرند
قبایِ اطلس آن کس که از هنر عاریست
مجردان حقیقت یعنی اهل الله به نیم جو نمیخرند قبای اطلس آن کس را که از هنر عاری است. یعنی خالی از هنر است. حاصل سخن: اهل معرفت، بیمعرفتان را به هیچ نخرند و به آنها اعتنا نکنند اگر چه با لباسهای فاخر متجلی و متزین باشند.
بر آستانِ تو مشکل توان رسید آری
عروج بر فلکِ سروری به دشواریست
رسیدن به آستان تو مشکل به نظر میرسد؛ بلی، عروج به فلکِ سروری سخت است. یعنی وصول به مقام کبرا و عظما مشکل است؛ و برای هر کس مقدور نیست. [رسیدن به آستان تو همان عروج بر فلکِ سروری و صعود به آسمان سعادت است.]
سحر کرشمه چشمت به خواب میدیدم
زهی مراتبِ خوابی که بِه ز بیداریست
هنگام سحر اشاره وصل جانان را در خواب دیدم. چه خوش است مراتب خوابی که بهتر از بیداری است. یعنی خوابی که در آن اشاره به وصال باشد بهتر از بیداری است که در آن ایماء و اشاره به وصل نباشد. [کرشمه = در لغت به اشارات چشم و ابرو گویند / به خواب = در رویا]
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ
که رستگاریِ جاوید در کم آزاریست
ای حافظ، دلش را با ناله و گریه و زاری آزاد نده و ناله را تمام کن. زیرا صلاحِ ابدی کُلاََ در ترک آزار است. یعنی فلاح و نجات ابدی در این است که هیچ کس را اذیت و آزار نرسانی و علیالخصوص جانان را.
منبع: شرح سودی، انتشارات نگاه.