تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
بخت و اقبال با تو یار بوده و قطعاً به مراد دلت خواهی رسید. ولی مراقب باش که با چشم باز به مسیرت ادامه دهی تا این شادکامی تو همیشگی باشد. در وقت بهار مژدهای به تو خواهد رسید که شایسته دریافت آن هستی چون نزد خداوند از مقام بالایی برخورداری.
غزل شماره ۴۶ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۶ حافظ
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
با محتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۶ حافظ
بیت اول
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گل در آغوش، جام شراب در دست و معشوق موافق آرزوی دل است. در چنین روزی پادشاه عالم، غلام من است.
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
بگو که در این محفل شمع روشن نکنید، چراکه امشب در انجمن ما فروغ ماه چهره یار بس است.
ماه رخ دوست تمامست: ایهام دارد. به یک معنی یعنی چهره نورانی یار کامل و کافی از شمع است. معنای دوم اینکه این ماه، ماه تمام و بدر کامل است.
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
در دین و آیین ما نوشیدن شراب حلال است، آن چیزی که حرام است شراب نوشیدن به دور از رخسار تو ای محبوب بلندقد زیباپیکر است.
بی روی تو: جدا از دیدار تو
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
گوش من همیشه و کاملاً به ترانه و تصنیف نی و چنگ است. چشم من همیشه به یاقوت لب یار و دور جام در مجلس دوخته شده است.
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوشبوی مشام است
در این محفل عطر آمیخته مساز زیرا مشام ما دمادم از عطر گیسوی تو خوشبو و معطر است، نیازی به عطر دیگری نیست.
مشام: در عربی جمعِ مَشَمّ به معنی بینیها است اما فارسی زبانان با تخفیف میم به معنی قوه بویایی به کار میبرند. و گاه ربطی با بینی ظاهری ندارد و به اصل «جان» برمیگردد. حافظ در جاهای دیگر گوید:
بوی جان از لب خندان قدح میشنوم / بشنو ای خواجه اگر زانکه مشامی داری (بیت پنجم از غزل شماره ۴۴۸ حافظ)
از صبا هر دم مشام جان ما خوش میشود / آری آری طیب انفاس هواداران خوشست (بیت دوم از غزل شماره ۴۳ حافظ)
خوش میکنم به باده مشکین مشام جان / کز دلقپوش صومعه بوی ریا شنید (بیت سوم از غزل شماره ۲۴۳ حافظ)
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
از مزه و گوارایی قند و شکر چیزی نگو، به آن سبب که مراد و مطلوب من لب شیرین یار است.
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
تا گوهر عشق تو در ویرانسرای دل من جا دارد، پیوسته منزل من در کوی میکده معرفت خواهد بود.
مقیم و مقام: جناس اشتقاق
گنج و ویرانه: گنج با ویرانه از چند جهت رابطه دارد. یکی اینکه میگویند گنج در خرابه است. و دیگر در حدیث قدسی آمده: أنا عند المنکسرة قلوبهم من أجلی، من با دلشکستگان خویش نزدیکم.
حافظ بارها به رابطه گنج و ویرانه اشاره کرده است، ازجمله در بیت سوم از غزل شماره ۳۷۱ حافظ میسراید:
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی در این منزل ویرانه نهادیم
رابطه غم با خرابات: در خرابات که همان میخانه است به مدد می غم دل را زائل میسازند.
✦✦✦✦
بیت هشتم
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
از رسوایی به سبب عشق چی میگویی؟ شهرت و آوازه و افتخار من از این ننگ است. از شهرت و آوازه به سبب جاه و مقام دنیوی چه میپرسی؟ من از چنین شهرتی عار دارم.
نام و ننگ: اهمیت ندادن به نام و ننگ از مهمترین ارکان ملامتیگری حافظ است. این کار عامدانه و با اهداف الهی صورت میگیرد. به عنوان مثال در بیت پنجم غزل با مطلع «منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن» میفرماید:
به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب
که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وآنکس که چو ما نیست در این شهر کدام است
بادهنوش، سرگردان، بیقید و عشقباز هستیم. و در این شهر یک نفر را نمیتوان یافت که مثل ما نباشد.
این بیت به کنایه میگوید آنان که در ظاهر سجاده تقوا به دوش میکشند، در خلوت میخواره هستند.
نظرباز: اهل نظر و عشقبازی. نظربازی از کلمات کلیدی شعر حافظ است و بارها به آن افتخار میکند: عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش، در نظربازی ما بیخبران حیرانند، حافظ چه شد ار عاشق و رندست و نظرباز و…
با محتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مُدام است
از نقص و کاستی من که بادهگساری است با نهیکننده از منکر سخنی بر زبان میاورید که او هم چون ما پیوسته در جستجوی نشاط شراب و بادهنوشی است.
محتسب: مأمور دولت که وظیفهاش امر به معروف و نهی از منکر است. برای مطالعه بیشتر به معنی بیت اول غزل شماره ۴۱ حافظ مراجعه کنید.
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
ای حافظ، یک دم نیز بدون شراب و معشوق نباش، چراکه زمان گل، یاسمن و عید روزه رسیده است.
عید صیام: عید روزهگشائی، عید فطر. در غزلیات دیگر هم حافظ از رفتن ماه صیام به طنز و شادمانی یاد میکند، به عنوان مثال در مطلع غزل شماره ۸۴ حافظ آمده است:
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در دِه قدح که موسم ناموس و نام رفت
در متن فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر (انتشارات صفی علیشاه)، حافظنامه بهاءالدین خرمشاهی (انتشارات سروش)، شرح شوق دکتر سعید حمیدیان (نشر قطره) و نیم نگاهی به ترجمه شرح سودی (انتشارات نگاه) نوشته شده بود.
Saleh
آخیش 🤍