غزل شماره ۴۰ حافظ: المنة لله که در میکده باز است

غزل شماره ۴۰ حافظ غزلی عاشقانه است و می‌گوید خدا را سپاس به خاطر باز بودن در میکده که کام دل من این‌گونه برآورده شد. او معشوق را مست و مغرور و خود را عاجز و نیازمند به او می‌داند. حافظ فقط به معشوق چشم دارد و در فراقش همچون شمع می‌سوزد. فال حافظ، تفسیر کامل فال و معنی بیت به بیت غزل چهلم دیوان حافظ را در ستاره بخوانید.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

با وعده و وعیدهای دیگران گول نخور. افرادی در اطرافخداوند لطف خودش را شامل حال تو کرده، نعمت و رحمت زیادی به تو ارزانی داشته و آنچه را که احتیاج داری فراهم کرده است، پس هرگز به داشته‌هایت مغرور مشو. چیزی را که گم کرده‌ای، پیدا خواهی کرد. موفقیت بزرگی را پیش رو داری و به هدفت خواهی رسید، البته در راه رسیدن به مقصودت باید کمی هم صبور باشی و بر خدا توکل کنی. به خوشی‌های زودگذر دنیا دل نبند که همه این‌ها رفتننی است. راه برای تو باز است فقط باید با چشمی باز در آن قدم بگذاری.     

 

غزل شماره ۴۰ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۴۰ حافظ

المنة لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است
از وی همه مستی و غرور است و تکبر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است
شرح شکن زلف خم اندر خم جانان
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است
بار دل مجنون و خم طره لیلی
رخساره محمود و کف پای ایاز است
بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است
در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است

 

غزل شماره ۴۰ حافظ
غزل شماره ۴۰ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۴۰ حافظ

بیت اول

المنة لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است

سپاس خدای را که در میکده عشق را گشاده است زیرا من برای برآمدن مراد خود سر نیاز بر آستان میخانه می‌سایم.
المنة لله: جمله اسمیه به معنای «منت خدای راست» و منت نعمت دادن و بیان نمودن نیکوئی خود را بر کسی و منت نهادن را گویند. المنة لله برای شکرگزاری و سپاس از خداوند بکار می‌رود. حافظ در غزل شماره ۳۷۱می‌سراید:

المنة لله که چو ما بی‌دل و دین بود
آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است

خم‌های وجود سالکان از سکر باده معرفت جوش آورده است و شرابی که در این خم‌هاست باده‌ی حقیقت است نه شراب مجازی که سوداهای باطل برمی‌انگیزد.
خُم: ظرفی سفالین یا گلین و بزرگ است که در آن آب، سرکه و شراب و مانند آنها می‌ریزند و در شعر حافظ خصوصاً ظرف شراب است. در این بیت معنای معنوی و عرفانی دارد. و در غزلیات بسیاری تکرار می‌‌گردد. این خم حافظ از آن مست می‌گردد با خم عادی فرق دارد که در غزلیات متعدد به آن اشاره می‌کند، از آن نمونه بیت اول غزل شماره ۲۹ حافظ:

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

از وی همه مستی و غرور است و تکبر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است

از معشوق مستی، فریفتگی به حسن و دلیری در دلبری برمی‌آید و از ما بیچارگی، ناتوانی و نیازمندی ساخته است. یعنی لایق جانان آن است و لایق ما این.
در ادبیات عاشقانه غرور و ناز و عتاب از سوی معشوق نه تنها ناخوشایند نیستند، بلکه باعث برجسته‌تر شدن زیبایی‌های معشوق و اشتیاق بیشتر عاشق می‌شود. چنانچه در بیت آخر غزل با مطلع «هر که را با خط سبزت سر سودا باشد» می‌فرماید:

چشمت از ناز به حافظ نکند میل، آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است

رازی که با هیچکس قبل از این نگفته و بعد از این نیز نمی‌گوییم، تنها با دوست می‌گوییم، چراکه تنها اوست که رازنگهدار است.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است

قصه‌ی گیسوی گره‌گیر یار داستانی دراز است که نمی‌توان آن را مختصر کرد.
کوته نتوان کرد: ایهام دارد. یکی اینکه گیسوی یار را کوتاه نمی‌توان نامید و دیگر آنکه نمی‌توان داستان را مختصر بیان کرد و نیاز به طول و تفسیر دارد. درباره زلف دراز جانان در غزلی دیگر می‌گوید: معاشران گره از زلف یار باز کنید / شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

بار دل مجنون و خم طره لیلی
رخساره محمود و کف پای ایاز است

(در ادامه بیت قبل) این داستان شرح غم‌های دل مجنون در شکنج گیسوی لیلی و سرگذشت جبهه سودن عاشقی چون محمود و بوسه زدنش بر پای معشوقی مانند ایاز است.
بار دل: کنایه از غم و غصه دل، بار عشق و بار مسئولیت عاشقی

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است

از آنگاه که چشم بر روی تو گشوده‌ام، مانند باز از هرچه در جهان جز تو دیده فروبسته‌ام.
باز: جناس تام. باز در مصراع اول نام یک نوع پرنده است و این مصراع تلمیح دارد به شیوه‌ی تربیت باز شکاری که بازداران در شکارگاه کلاهکی بر روی چشم باز می‌نهادند و در هنگام صید آن را از سر باز برمی‌داشتند تا توجه این پرنده تنها به شکار معطوف شود. در مصراع دوم باز همان گشودن معنا می‌دهد که در تضاد با بردوختن و چشم پوشیدن است.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است

هر عاشقی که به سرای کعبه‌وار تو فروآید، ابروی تو را قبله‌ی خویش می‌شمارد و در برابر آن به نماز می‌ایستد.
کوی معشوق برای عاشق از لحاظ حرمت جایگاه کعبه را دارد.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است

ای یاران مجلس، از داغ دل حافظ ناتوان را از شمع بپرسید چراکه تنها شمع از آن آگاه است که مانند وی می‌سوزد و می‌گدازد.
در اشعاری همچون «در وفای کوی تو مشهور خوبانم چو شمع / شب‌نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع» خود را به شمع تشبیه می‌کند.

در متن فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر (انتشارات صفی علیشاه)، سایت گنجور و ترجمه شرح سودی (انتشارات نگاه) نوشته شده بود

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید