تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
نتیجه کاری را که از ته دل انجام دادهای به زودی خواهی گرفت. به مراد دلت نزدیک شدهای ولی برای رسیدن به او بایستی سختیهای زیادی را تحمل کنی. بیماریت به زودی درمان خواهد شد پس نگرانی را از وجودت دور کن. به سفر زیارتی خواهی رفت و در آنجا با خدای خودت عهد و پیمان میبندی.
غزل شماره ۳۶ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۶ حافظ
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست
سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم
عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست
آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت
بر در میکده دیدم که مقیم افتادست
حافظ گمشده را با غمت ای یار عزیز
اتحادیست که در عهد قدیم افتادست
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۶ حافظ
بیت اول
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
از زمانی که زلفت در باد پریشان شده است، دل مجنون و در عشق گرفتار من از شدت غصه دو پاره شده است.
دل از اینکه نسیم به وصال موی یار رسیده حسادت میکند و از فرط حسد پارهپاره شده است.
نسیم: باد ملایم و معطر
سودا: یکی از چهار خلط است که وقتی بر طبیعت غالب شود منجر به جنون میشود. مراد همان سوداوی است که به مجاز سودازده گفته است. سودازده عاشقیست که به مرزشیدایی و جنون رسیده باشد.
چشم جادوی تو خود عین سواد سِحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
دیدهی جادوگر تو از سیاهی مانند نوشتهی سحر است ولی این نکته را باید گفت که نسخه چشم تو سقیم و خمارآلود است.
سقیم: بیمار، نادرست، ناصحیح و به ایهام به چشم خمارآلود معشوق چشم بیمار نیز میگفتند.
سوادِ سِحر: سیاهی نوشته جادو. جادوگران برای هر درد و مشکلی یک نسخه مینوشتند. نسخههایی که اصل بودند و توسط رمالهای واقعی نوشته میشدند تأثیرگذار بودند. لیکن بعضی اوقات نسخه اشتباهی و ناصحیح نوشته میشد؛ فرضاً بیمار جهتِ درمان دردِ سر مراجعه کرده، دعانویس به اشتباه دعای دیگری مینوشته و بیمار نتیجه نمیگرفته است. به این نسخهها سقیم به معنای ناکارآمد و نادرست گفته میشد.
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
در حلقهی گیسوی تو خال مشکین مانند نقطهی سیاهی است که در دایرهی حرف جیم نهاده باشد.
حافظ با خال مضمونهای زیبایی دارد، از آنجمله:
مدار نقطه بینش ز خال توست مرا / که قدر گوهر یکدانه گوهری داند (بیت هشتم از غزل شماره ۱۷۷ حافظ)
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست
گیسوی سیاه و معطر تو در گلزار بهشت رخسارت همانند طاووسی است که در بهشت پرنعمت باشد.
بنا به برخی اقوال شیطان در جلد طاووس بود که آدم و حوا را فریب داد و سبب شد خدا آنها را از بهشت بیرون کند.
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست
ای همدم جان من، دل من در هوای دیدار رخسار تو همانند خاک و غباری است که دستخوش نسیم شده است. همانطور که خاک وقتی در دست نسیم میافتد، آرامش و سکون ندارد، من نیز آرام و قرار ندارم.
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست
جسم خاکی من نمیتواند که از سر درگاه تو همچون گرد و خاک از جا برخیزد، چراکه سخت از پای افتاده است.
سایه قد تو بر قالبم ای عیسیدم
عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست
ای عیسوینفس و جانبخش، سایهی قامت تو بر پیکر من پرتو و انعکاس روانی است که بر استخوان پوسیده تابد و آن را زنده سازد.
این بیت اشاره به این موضوع دارد که یکی از معجزات حضرت عیسی زنده کردن مردگان بود. در بعضی جاها لب معشوق حافظ، از عیسی نیز در روانبخشی ماهرتر است:
از روانبخشی عیسی نزنم دم هرگز / زآنکه در روحفزایی چو لبت ماهر نیست (بیت ششم از غزل شماره ۷۰ حافظ)
آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت
بر در میکده دیدم که مُقیم افتادست
آن کسی که زهد و تقوا پیشه کرده و جایگاهش کعبه بود، او را دیدم که از یاد و آرزوی لب تو پیوسته و دائم بر در شرابخانه مست افتاده است.
حافظ گمشده را با غمت ای یار عزیز
اتحادیست که در عهد قدیم افتادست
ای دوست گرامی، حافظ سرگشته از عشق و خودی خود را فراموش کرده با غم عشقت یگانگی و پیوستگی دیرینه است. عشقورزی قسمت ما از روز ازل بوده است.
در متن فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر (انتشارات صفی علیشاه)، سایت گنجور و ترجمه شرح سودی (انتشارات نگاه) نوشته شده بود
Saleh
بهبه، چقدر رویایی و قشنگ بود 🤍