تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
آرزوهای دست نیافتنی در سر داری؛ از این آرزوهای محالهیچگاه در زندگیات دلسرد و ناامید نشو. راه رسیدن به مقصود بسیار سخت است ولی با ناامید شدن، کاری از پیش نخواهی برد؛ پس با توکل به خدای بزرگ به حرکتت ادامه بده. تجربه دیگران مانند منبع عظیمی است که میتوانی در ادامه مسیر از آن استفاده کنی. مطمئن باش با اندکی صبر مشکلات حل میشوند و تو به خواسته دل خودت میرسی.
غزل شماره ۲۷ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۲۷ حافظ
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
بازآی که بازآید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۷ حافظ
بیت اول
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
معشوق من در حالیکه جام شراب در دست داشت به عبادتگاه زردشتیان آمد. معشوقم بر اثر نوشیدن شراب مست شده بود، در صورتیکه نوشندگان شراب حاضر در آنجا بر اثر مشاهده نرگس خمارآلوده و چشمان مست او به حالت مستی افتاده بودند.
دیر مغان: عبادتگاه زردشتیان. برای مطالعه بیشتر در این باره به معنی بیت دوم غزل حافظ با مَطلَع «صلاح کار کجا و من خراب کجا» مراجعه کنید.
نرگس: گلی خوشبو بومی ایران در انواع گوناگون که معروفترین آنها نرگس شهلا و نرگس شیراز هستند. نرگس در شعرهای عاشقانه استعاره از چشم یار بوده و صفت بارز آن مست بودن است. چنانچه در بیت پنجم از غزل شماره ۲۴ حافظ میسراید:
به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
در نعل اسب زرد او شکل هلال ماه نو قابل دیدن بود و دربرابر قامت رسا و موزون یار، قد بلند صنوبر، کوتاه به نظر میآمد.
نعل سمند یار را به ماه نو تشبیه کردن، هم از دلیل شباهت ظاهری است و هم اینکه با توجه به بالایی منزلت ماه در آسمان ستودنی است ولی نعل در زیر پای سم اسب یار قرار دارد؛ تشبیهای برای بالا بردن مقام معشوق است.
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
وقتی از حال خودم خبر ندارم، چگونه میتوانم بگویم حال خود را میدانم؟ وقتی چشم دلم دنبال دیدن معشوق است، چرا بگویم نظری به او ندارم؟
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
همین که یار از میان انجمن برخاست تا برود، چراغ دلم خاموش شد. و وقتی او در مهمانی درآمد و نشست، مهرورزان از شوق خروش شادی برآوردند.
برخاست و بنشست: صنعت طباق
نشستن شمع: کنایه از خاموش شدن در اشعار قبل از حافظ نیز رایج بوده، همچون این بیت:
عارفان تا که بجز روی تو در غیر نبینند
شمع را چون تو به مجلس بنشینی، بنشانند
(منبع: صفحه ۲۲۷ دیوان خواجوی کرمانی)
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
اگر غالیه بوی خوب دارد، ذاتی نیست بلکه به خاطر آن است که بر گرد گیسوی یار من پیچیده و بوی خوش آن را وام گرفته است. و اگر وَسمه کمان ابرو رسم میکند، به سبب آن است که با ابروی کمانی او سر و کار داشته است.
این بیت مبالغه در عطر گیسوی یار و زیبایی کمان ابروی اوست.
غالیه: آمیزهای از چند ماده خوشبو: مشک و عنبر و…، سیاه رنگ است که مو را با آن خضاب میکنند. لغت غالیه را واژهای عربی میدانند که به فارسی گرانبها ترجمه میشود. حافظ در اشعار دیگر میان غالیه و موی یار خویش مضمون پرداخته است؛ همچون بیت اول از غزل شماره ۱۲۴حافظ:
بازآی که بازآید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست
برگرد که بازگشت تو زندگانی تازهای به حافظ میبخشد، اگرچه گفتهاند که تیری که از شست جست به کمان باز نمیگردد.
شَست: انگشت بزرگ که در کمانگیری انگشت زهگیر محسوب میشود. فرهنگ فارسی عمید ذیل واژه شست نوشته است: «زهگیر، انگشتانه چرمی یا استخوانی که هنگام تیراندازی با کمان بر سر انگشت شست میکردند».
در متن فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر (انتشارات صفی علیشاه) و حافظنامه بهاءالدین خرمشاهی (انتشارات سروش) و نیم نگاهی به ترجمه شرح سودی (انتشارات نگاه) نوشته شده بود