تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
فکر میکنی که دوستانت تو را فریب دادهاند ولی با کمی تأمل و اندیشه میتوانی سرنوشت خود را تغییر دهی. ایام جوانی خود را با کارهای تباه هدر مده. به خدا پناه ببر و با اعتماد به نفس بالا به راه خود ادامه بده. مراقب خود باش که در این راه به خطا نروی. به مشورت بزرگان گوش فرا ده و گول ظواهر دنیا را مخور. آنچه مورد محبت و علاقه توست، در دست دیگری قرار دارد، بسیاری از آدمها مدتهای بسیار از عمر خود را در این حالت تلف کردهاند، تو هشیار باش و با چشم بصیرت به اوضاع حاکم توجه کن و عاقلانه تصمیم بگیر، به هر جهت بهتر است که فکرش را از سر بدر کنی.
غزل شماره ۱۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۵ حافظ
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کآغوش که شد منزل آسایش و خوابت
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت
دور است سر آب از این بادیه هشدار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت
ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
یا رب مکناد آفت ایام خرابت
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت
معنی و تفسیر غزل شماره پانزده حافظ
بیت اول
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت؟
وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت؟
ای زیبای جهان پاک و عالم معنی، چهکسی پرده از چهرهی تو برمیگیرد و جمال تو را میبیند و ای پرندهی باغ فردوس (اکنون که در سفری و دور از من قرار داری) چه کسی آب و دانه به تو میرساند؟
به نقل از کتاب فرهنگ اشعار حافظ شاهد در لغت به معنای بیننده و گواه است و در استعمال صوفیه به معنای خوب و مطلق خوبروی به کار رفته است، به این تعبیر که او شاهد صنع خداست؛ اما شاهدهای شعر حافظ غیرعرفانی هستند. به عنوان نمونه به «مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است» در بیت هفتم غزل شماره ۱۱ حافظ مراجعه کنید.
خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز
کآغوش که شد منزل آسایش و خوابت؟
به خاطر این فکر ناراحتکننده و غمناک خواب از دیدگان من رفته است که در آغوش چه کسی آرامش میگیری و میخوابی؟
بیت سوم
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت
از حال عاشق تهیدست خود پرسشی نمیکنی و دلجویی، احوالپرسی و تفقدی نمینمایی، گویی به فکر عفو الهی نیستی و علاقه به مزد و پاداش ایزدی نشان نمیدهی.
درویش به معنای فقیر و بیچیز است و درویش در شعر حافظ سابقه دارد، از آن جمله میتوان به «روزی تفقدی کن درویش بینوا را» در بیت پنجم غزل شماره پنج حافظ، «در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است» بیت هفتم غزل شماره ۴۴۰ حافظ، «توانگرا دل درویش خود بدست آور» در بیت هفتم غزل شماره ۱۷۹ حافظ و… اشاره کرد. محترمانهترین سخنی که حافظ درباره درویش دارد، غزل با مطلع «روضه خلد برین خلوت درویشانست» است.
پروا: امروزه به معنای بیم و باک است ولی در سراسر دیوان حافظ مطلقاً به این معنی به کار نرفته و معنای این کلمه در دیوان حافظ اندیشه، توجه و رعایت جانب کسی را کردن است. حافظ در اشعار دیگر همچون «ما را ز خیال تو چه پروای شراب است» در مطلع غزل شماره ۲۹ حافظ، «ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی» در بیت پنجم غزل شماره ۴۹۰ حافظ، «کجا بود به فروغ ستاره پروایی» در بیت هشتم غزل شماره ۴۹۱ حافظ و…نیز پروا را با معانی متعدد بکار میبرد.
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
چشمان خمارآلوده و نیممست تو رهزن دلهای عاشقان شد، از اینجا آشکارست که شراب نگاه تو نه تنها مستیآور است بلکه خود مست و عین سکر است.
در این بیت «راه زدن» ایهام دارد: یکی به معنای موسیقایی و دوم رهزنی و قطع طریق.
همچنین «عشاق» نیز ایهام دارد: یکی عاشقان و دوم پردهای موسیقایی.
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت؟
تیر جفایی که به قصد کشتن دل من رها کردی، به آماج نرسید. ندانم بار دیگر و دگرباره نظر درست تو درباره ما چه تدبیری خواهد کرد؟
«تا» در دیوان حافظ معانی متعدد از جمله غایت مکانی، غایت زمانی، تحذیر و هشدار، مادامکه و… به کار رفته است. در این بیت و در مصراع دوم یعنی: باید دید، باید منتظر بود تا معلوم شود.
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت
صدای ناله کردن و فریاد زدن مرا نشنیدی (یا خود را به نشنیدن زدی) از این اتفاق فهمیدم که درگاه و آستان تو بلند و رفیع است.
دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت
از صحرای عشق (بادیه طلب) تا سرچشمهی گوارای وصال (سرچشمه حقیقت) راهی دراز است. به هوش باش که دیو بیابانی (به طور کلی هرگونه رهزن حقیقت) تو را با سراب که مجاز است و ربطی به حقیقت آب ندارد فریب ندهد و به فریب تو را به سوی سراب نبرد.
سراب: کورآب، زمین شورهزار که در آفتاب میدرخشد و از دور به آب شبیه باشد.
سراب در مصراع دوم با سر آب در مصراع اول جناس خط دارند.
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت
ای دل (من) باید ببینیم و منتظر باشیم که در زمان کهنسالی به چه طریق و آیینی خواهی بود؛ وقتی که ایام جوانیات را به اشتباه هدر دادی.
ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
یا رب مکناد آفت ایام خرابت
ای کاخ که مایهی شادی خاطر و اقامتگاه دلارامی، از پروردگار خواستارم که آسیب روزگار تو را ویران نکند.
مکُناد: صیغه نهی و با «خدا نکند» برابر است و معنای دعا میدهد.
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت
حافظ آن بندهای نیست که آستان خداوندگار خود را ترک گوید. آشتی کن و بازگرد که سرزنش و گلهی تو سرای هستی مرا ویران کرد.
در متن فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر و حافظنامه بهاءالدین خرمشاهی نوشته شده بود