تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
به تازگی در محفلی رفتی و به کاری مشغول شدهای که با آن بیگانه هستی؛ از این ناآشنایی رنج میکشی، اطرافیان با تو سرد و بیمحبت برخورد میکنند اما بدان که در این مورد قصدی ندارند. آنها ذاتاً سردمزاج هستند، فکر و خیال خود را بخاطر این وضعیت ناراحت نکن. به تدریج با محیط خو میگیری. خدا را در همه حال در زندگیات قرار بده، کمی طاقت بیاور، فکر نکن که تنهایی، خدا با توست. هر چه برای خود میخواهی برای دیگران هم طلب کن. به زودی از بلاتکلیفی رهایی خواهی یافت و با مشورت دیگران میتوانی به آرزوی خود برسی. قطعاً با تلاش به درجهای خواهی رسید که همگان از آن حیرت زده خواهند شد و این زمان دور نیست.
غزل شماره ۱۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۴ حافظ
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب
مینماید عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب
گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب
معنی و تفسیر غزل شماره چهارده حافظ
بیت اول
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب
گفتم: ای فرمانروای کشور حسن بر این عاشق آوارهی دور از وطن بخشایش آور. به پاسخ گفت: عاشق درماندهی آواره که بر پی دل میرود، راه سلامت و ایمنی را گم میکند و به بلاهای عشق دچار میگردد.
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب
به معشوق گفتم: یک لحظه درنگ کن؛ گفت: عذر مرا بپذیر که نازپروردی همچون من پروای این همه عاشق آواره ندارد و از همه دلجویی نتواند.
بیت سوم
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
کسی که بر بستر نرم سنجاب که ویژه پادشاهان درست کردهاند، خوابیده است؛ هیچ غم و غصهای ندارد اگر زیرانداز خواب و بالش غریبان از خار و سنگ خارا (سنگ سخت) باشد.
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب
ای آنکه در سلسلهی گیسوی تو جای دلهای عاشقان بسیار است؛ خال هندویت برچهرهی نگارین شگفت دلپذیر مینماید.
مینماید عکس می در رنگ روی مهوشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
پرتو و انعکاس باده بر ماه رخسار تو مانند گلبرگ سرخفام ارغوان بر صفحه سپید گل نسرین بدیع و شگفت به نظر میرسد.
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب
سبزه لطیف چهره تو چون صف آراستهی موران بر گرد چهرهات تازه و نو مینماید؛ اگرچه در نگارخانهی رخسار تو خط سیهفام شگفت نیست.
از این بیت استنباط میشود که در زمان حافظ نقاشی سیاهقلم از چهره مرسوم بوده و نه رنگی.
گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب
به معشوق گفتم: موی مانند شب سیاهرنگ تو همانند شام غریبان (طولانی) است، برحالش رحم آور وقتی که این عاشق غریب در هنگام سحرگاه (و پایان شب) مینالد.
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب
معشوق گفت: ای حافظ، آشنایان دیرینهی راه عشق هنوز در مقام حیرتند و واصل نشدهاند، پس بعید و شگفت نباشد که عاشقی آواره مانند تو درمانده و دلخسته بماند.
در متن فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر نوشته شده بود.
بدون نام
سلام
نوعی سربند در نگارگری (نقاشی ایرانی) پیکره های بانوان وجود داردکه بخشی از تزیینات روسری بانوان بوده به حالت رشته ای وشبیه به گردنبند که گاهی به رنگ سفید (شاید مروارید ) و گاهی سیاه است (نگین های رنگی) که زیر صورت بسته میشده به نظرم رسید شاید اشاره حافظ دراین بیت برای بیان تصویری این پوشش بوده
اکرم ادیبی
همراه عزیز ستاره سپاس از توجه و نظر شما
مسکین غریب
خداییش این تفسیرا رو از کجاتون در میارید؟
جلال
اتفاقا کاملا سوار بر متن بود به نظرم
اکرم ادیبی
دوست گرامی اگر قدری متن خبر را مطالعه مینمایید از منابع استفاده شده آگاه میشدید.