تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
گاهی دیگران تو را به عنوان شخصی خوشگذران و بیفکر میشناسند که برای آینده هیچ اندیشهای نداری و به خوشیهای زودگذر توجه داری و جمله «دم را غنیمت دان» را شعار خود قرار دادهای. اما فراموش نکن که آیندهنگری از امور لازم است و اگر به آن توجه نکنی مایه پشیمانی تو خواهد شد. صبر را در زندگی خود پیشه کن و در کارها عجله نکن. اگر بخواهی به هدفت برسی مشکلات زیادی را باید پشت سر بگذاری ولی همیشه بیاد داشته باش که بعد از هر سختی آسانی فرا خواهد رسید. قفلهای زندگیات وقتی باز میشوند که حق کسی را پایمال نکنی. روزگارت را با خوردن غم و اندوه تلخ نکن؛ با گذشت زمان به مراد دلت میرسی.
غزل شماره ۱۳ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۱۳ حافظ
الصبوح الصبوح یا اصحاب
میچکد ژاله بر رخ لاله
المدام المدام یا احباب
میوزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب
در میخانه بستهاند دگر
افتتح یا مفتح الابواب
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههای کباب
این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب
بر رخ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش باده ناب
معنی و تفسیر غزل شماره سیزده حافظ
بیت اول
میدمد صبح و کِلِه بست سحاب
الصبوح الصبوح یا اصحاب
بامداد برآمد و ابر در آسمان پرده آویخت، ای یاران! شراب بامدادی بیاورید و بنوشید.
بیتی که یک مصراع فارسی و مصراع دیگر عربی باشد را ملمع گویند و در این غزل چندین بیت ملمع مشاهده میشود.
صبوح شرابی است که موقع صبحگاهان مینوشیدند و تکرار آن یعنی صبوحی بیاورید و بنوشید.
کِلّه: پرده
میچکد ژاله بر رخ لاله
المدام المدام یا احباب
مُدام: باده، شراب. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره «مدام» به بیت دوم غزل با مطلع «ساقی به نور باده برافروز جام ما» مراجعه کنید.
میوزد از چمن نسیم بهشت
هان بنوشید دم به دم می ناب
از سمت بوستان و سبزهزار باد خنک و مطبوعی میوزد که گویی باد بهشتی است. زنهار، آگاه باشید که در این زمان هرلحظه شراب خالص بنوشید.
تخت زُمرُد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب
اکنون که بوتهی گل در میان سبزهزار کرسی زمردین نهاده است، می لعل سرخفام را میجوی و آن را از دست مده.
زُمرُد مخفف زُمُرُد که گوهری است سبزرنگ از سنگهای قیمتی و گرانبها. در این بیت به عنوان تشبیه به کار رفته است و با لعل مراعاتالنظیر دارد.
در میخانه بستهاند دگر
افتتح یا مفتح الابواب
اکنون در میخانه را قفل برنهادهاند، ای گشاندهی درها! (آن را) بازگشا.
دگر: قید زمان و در اینجا به معنی اکنون است. در برخی نسخهها به جای «دگر» واژه «اگر» آمده است.
مفتح الابواب: گشاینده درها، از اسامی خدا است و در این بیت ایهام دارد.
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههای کباب
لب و دندان تو حق نمکخوارگی و ضیافت و مهمانداری بر جان سوخته و سینههای کباب ما دارد و از ما نیک پذیرایی میکند.
این بیت کنایه از این است که ما نمکپرورده سفره عشق تو هستیم و در عشق تو سختی و مرارت چشیدهایم. چرا که اصطلاح «نمک بر زخم پاشیدن» به معنای به درد کسی افزودن است.
این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب
به کنایه درخواست میکند که در میخانه را گشوده نگه دارند.
بر رخ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش باده ناب
با دیدن روی ساقی که اندامی همچون فرشتهها دارد، همانند حافظ شراب خالص بنوش.
ساقی کسی است که در میکدهها خدمت میکند ولی در شعر حافظ مقامی بلند و گاه تا حد معشوق دارد. در اشعار دیگر همچون غزلیات با مطلع «ساقی ار باده از این دست به جام اندازد»، «ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می»، «مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی»، «ساقیا برخیز و در ده جام را» و… به ساقی اشاره میکند.