غزل شماره ۸ حافظ: ساقیا برخیز و درده جام را

غزل شماره هشت حافظ ابتدا از ساقی می‌خواهد برخیزد و او را مست کند، در ادامه می‌گوید محرم رازی ندارم و آنکه مایه آرام دل بقیه است، آرام دل مرا ربوده است و در انتها سفارش می‌کند شب و روز تحمل سختی کن؛ سرانجام روزی به آرزوی خود خواهی رسید. فال حافظ با معنی، تعبیر و تفسیر بیت به بیت غزل هشتم دیوان حافظ را در ستاره بخوانید.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

دل در گروی مهر کسی داری و دم برنمی‌آوری، صبر پیشه کردی و با یادش خود را خوش نگه می‌داری، راز دل را هم به کسی نمی‌گویی، در این ورطه از هیچ‌چیز هم هراس نداری جز ناکامی… با یک یا علی از جا بلندشو و بدون ناامیدی به تلاشت ادامه بده. تنبلی در کار هیچ سودی برای تو نخواهد داشت. چرا غم این دنیای فانی را می‌خوری؟ همه این روزها خواهند گذشت بنابراین شاد باش و نگران مشکلات مالی نباش که به زودی حل خواهند شد. راز دلت را برای هر کسی بازگو نکن زیرا با بیان کردن آن گرفتار خواهی شد. تو را بشارت باد و بخند که به مقصود و دلارام خود خواهی رسید با کمی صبر دنیا به کامت خواهد شد و تنها اگر صبر داشته باشی، به مراد دل می‌رسی..    

 

غزل شماره ۸ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۸ حافظ

ساقیا برخیز و در ده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را
باده در ده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
دود آه سینه نالان من
سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را

 

غزل شماره ۸ حافظ
غزل شماره ۸ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره هشت حافظ

 

بیت اول

ساقیا برخیز و در ده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را

ای ساقی، بیا ساغری باده به ما عطا کن و اندوه روزگار را زیر خاک کن و به فراموشی بسپار.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را

جام باده را بر کف دستم بگذار تا بنوشم و مست شوم و این خرقه کبود رنگ صوفیانه را از تن برکَنَم.
صوفیان در زمان حافظ لباس خود را با ماده‌ای به نام نیل رنگ می‌کردند و ازرق یا نیلی می‌شد. حافظ لباس ازرق را که صوفیان می‌پوشیدند مایه ریاکاری می‌داند و در غزلیات متعدد ازجمله در بیت «غلام همت دردی‌کشان یکرنگم / نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیه‌اند» در غزل با مطلع «شراب بی‌غش و ساقی خوش دو دام رهند» به این موضوع اشاره می‌کند.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را

اگرچه نخواستن شهرت نزد خردمندان بدنامی است، ما خواستار نام و جاه نیستیم و به مستی و رسوایی عشق دل خوش داریم.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره «ننگ و نام» به توضیحات بیت پنجم غزل با مطلع «صوفی بیا که آینه صافیست جام را» مراجعه کنید.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

باده در ده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را

می بده؛ تا کی باد فریب در سر داشتن و مغرور بودن؟ خاک بر تارک نفس بدعاقبت و فرمان‌ناپذیر باد.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

دود آه سینه نالان من
سوخت این افسردگان خام را

دود آه جانسوز سینه‌ی دردمندم در این مرده‌دلان خام‌اندیشه آتش افروخت و اثربخش افتاد.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

نگهدارنده راز و رازدار دل عاشق خود از میان آشنایان و بیگانگان کسی را نمی‌یابم که بتوانم رازم را به او بگویم.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را

ذهن و خاطر من با فکر کردن به آن معشوقی حال خوش دارد که با یک نظر آرامش را از دلم برد.

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را

هرکسی یار قدبلند سیمین تن (کنایه از زیبایی) را دید، پس از آن هرگز به سرو در بوستان نگاهی نیز نمی‌اندازد.

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را

هرچند صبر سخت است، اما تو ای حافظ شب و روز صبر کن، چراکه بالاخره یک روز به مراد، آرزو و خواست خود می‌رسی.

در مطلبی که خواندید، تعبیر فال حافظ شما از شرح جلالی و معنی ابیات از شرح دکتر خلیل خطیب رهبر بود

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید