تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
شک نداشته باش که خدا یاور تمام دوستان مخلص خود است. دلت را با توکل و امید به خداوند صفا بده تا بتوانی از ریاکاری و سختیهای زندگی بکاهی. طمع را از زندگی خود دور کن تا عمری با برکت و طولانی داشته باشی. بهشت تو آنجاست که حق مردم را به جا آوری. این همان راهیست که تو را به هدف میرساند. ذاتاً آدم خوشقلب هستی، کمی بلندپروازی میکنی و پا را از گلیم خود فراتر میگذاری. غالباً کارهایت با خطر و ریسک همراه است. اگر میخواهی طعم شکست را نچشی، احتیاط کن.
غزل شماره ۷ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۷ حافظ
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعل فام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
عنقا شکار کس نشود دام بازچین
کان جا همیشه باد به دست است دام را
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدم بهشت روضه دارالسلام را
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به ترحم غلام را
حافظ مرید جام می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
معنی و تفسیر غزل شماره هفت حافظ
بیت اول
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعل فام را
ای صوفی بشتاب تا در آیینه جام که روشن و باصفاست پاکی می گلگون را نیک ببینی.
به رهروان طریقت تصوف «صوفی» میگویند که از شخصیتهای تکراری در دیوان حافظ است و همواره از او به بدی یاد کرده است؛ کسی که لباس پشمین میپوشد، لقمه شبهه میخورد و از عشق بویی نبرده است و از آن جمله میتوان به «نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد»، «خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم»، «صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش»، «صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم» و… اشاره کرد.
بیت دوم
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
اسرار ازلی را از رندان مست بپرس چراکه رازدان حق ایشان هستند و زاهد که مقام عالی دارد، از این راز به دور است. این بیت طنز بوده و کنایه و تمسخر زاهدان است.
برای آشنایی بیشتر با شخصیت «رند» در دیوان حافظ به مصراع «چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را» در غزل با مطلع «صلاح کار کجا و من خراب کجا» مراجعه کنید.
عَنقا شکار کس نشود دام بازچین
کان جا همیشه باد به دست است دام را
هیچکس نمیتواند سیمرغ را شکار کند، پس تو نیز دام مگستر که دام تو جز باد چیزی را نخواهد گرفت. مصراع دوم کنایه است یعنی هیچ حاصلی بدست نمیآید.
عنقا یا همان سیمرغ در کوه قاف آشیان دارد و رسیدن به او کنایه از چیزی است که بدست آوردنش محال است. در اصطلاح عرفا عنقا عبارت از معرفت کنه ذات حق تعالی است. عنقا در شعر حافظ تکرار میشود. حافظ در غزلی با مطلع «سحرگاهان که مخمور شبانه» میفرماید:«برو این دام بر مرغ دگر نه / که عنقا را بلند است آشیانه»
بیت چهارم
در بزم دَور یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را
در مجلس باده و گردش جام یکی دو پیاله بنوش و برو. در طمع و خیال خام پیوستگی همیشگی و جام پی در پی نباش.
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را
ای دل! جوانی گذشت و گلی از بوستان خوشدلی و عشرت نچیدی(به کنایه یعنی عشق نورزیدی و به وصالی نرسیدی). به هنگام پیری برای پاس هنر، عشقبازی را پیشه مساز تا آبروی خود را نریزی.
ننگ و نام اگرچه دو واژه از لحاظ مفهوم مقابل هم هستند اما این دو وقتی همراه هستند، یک کلمه محسوب شده و آبرو و ناموس معنا میدهند. حافظ در غزل با مطلع «ساقیا برخیز و درده جام را» میگوید:«گرچه بدنامیست نزد عاقلان / ما نمیخواهیم ننگ و نام را» و در غزل با مطلع «ای که دایم به خویش مغروری» با خطاب قرار دادن خود عنوان میدارد:«بگذر از نام و ننگ خود حافظ / ساغر میطلب که مخموری».
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدم بهشت روضه دارالسلام را
تا فرصت خوشی فراهم است، مغتنم بدان و بهره بگیر، چراکه حضرت آدم هم تا مشرب عیشش منقطع شد و قسمتش به پایان رسید، بهشت را ناگزیر ترک کرد.
دارالسلام: صفت بهشت به معنای سرای ایمنی و تندرستی و بیگزندی.
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به ترحم غلام را
حافظ مرید جام می است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را
حافظ هوادار ساغر باده است. ای باد بهاری وزیدن آغاز کن و سلام و بندگی چاکر را به جام باده که در حکم پیر و دلیل راه ماست عرضه کن.
در مطلب فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر و حافظنامه بهاءالدین خرمشاهی نوشته شده بود