ستاره | سرویس چهره ها – برخی شخصیتها با آمدن و رفتنشان در این دنیا تاثیر قابل توجهی دارند. چه در عرصه سیاست چه هنر و هر چیز دیگری از این دست انسانها کم نبودهاند. سهراب شهید ثالث را میتوان اتفاق ساده و تاثیرگذار سینمای ایران دانست. بد نیست با هم نگاهی به بیوگرافی سهراب شهید ثالث بیاندازیم.
بیوگرافی سهراب شهید ثالث
سهراب شهید ثالث کارگردان، فیلمنامهنویس، مترجم، و تدوینگر سینما بود که در ۷ تیرماه سال ۱۳۲۲ در تهران به دنیا آمد. این کارگردان مطرح ایرانی به عنوان یکی از آغازگران موج نوی سینمای ایران شناخته میشود. او از بنیانگذاران کانون سینماگران پیشرو بود.
سهراب شهید ثالث، کارگردان هم دوره و هم عصر با ناصر تقوایی، علی حاتمی، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، پرویز کیمیایی، مسعود کیمیایی و عباس کیارستمی بود. فیلمسازی را با همنسلان خود شروع کرد و در مسیری متفاوت از حاتمی، مهرجویی، تقوایی و بیضایی و از حیث آزامیشگری و بدعت در مسیری گام نهاد، که کیمیایی و کیارستمی رفتند. سهراب شهید ثالث در اندکی بیش از نیم قرن عمرش، ۲۲ فیلم کوتاه و بلند مستند و دوازده فیلم سینمایی ساخت. دست کم دو فیلم نخست که در ایران ساخت؛ در شمار آثار ماندگار سینمای ایران است.
دوران نوجوانی
در سالهای نوجوانی او خلاقیت خود را با نوشتن و اجرای چند نمایشنامه به همراه دوستانش نشان داد. در سال ۱۳۴۲ ایران را به مقصد وین به منظور تحصیل در رشته سینما ترک کرد و در مدرسه کارگردانی و بازیگری پروفسور کراوس وین مشغول به تحصیل شد اما تحصیلات او به علت تشخیص نشانههای بیماری سل در وی قطع شد. در میانه درمان او به پاریس رفت تا تحصیلات سینمایی خود را در مدرسه کنسرواتوار مستقل سینمای فرانسه ادامه دهد. وی سال ۱۳۴۸ به ایران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به کار شد.
آغاز کار هنری
شهید ثالث در این دوران چندین فیلم مستند با موضوع رقصهای محلی در میان اقوام مختلف ایران ساخت. شهید ثالث در دوران اقامتش در ایران دو فیلم “یک اتفاق ساده” (۱۳۵۲) و “طبیعت بیجان” (۱۳۵۳) را ساخت که هر دو بخاطر نگاه واقعگرایانه اجتماعی و سبک سینمایی نوآور و تجربهگرایانه برنده جوایز معتبر بینالمللی شدند. وی همچنین چندین مستند کوتاه در مورد شرایط ناگوار طبقه کارگر در ایران ساخت که مضامین انتقادی پنهان در آنها به مذاق مسئولان خوش نیامد و نهایتا مجبور به ترک کشور شد.
با اقامت در آلمان از سال ۱۳۵۳ وی شروع به تولید مستندهایی برای رسانههای آلمانی کرد که این فیلمها برای وی شهرت بینالمللی بیشتری به ارمغان آورد. شهید ثالث فیلمهای «در غربت» (۱۳۵۴)، «قرنطینه» (۱۳۵۵)، «زمان بلوغ» (۱۳۵۵)، «آخرین تابستان گرابه» (۱۳۵۹) و «یک زندگی، چخوف» (۱۳۶۰) و … را در زمان اقامتش در آلمان ساخت. اداره مهاجرت محل اقامت او در آلمان چند بار خواست اورا از آلمان اخراج کند و در گذرنامه او مهری زدند با متن «اجازه اقامت جایگزین اجازه کار نیست». شهید ثالث دلگیر شده و از آلمان به چکسلواکی نقل مکان کرد. او از نظر سیاسی، چپگرا و از اعضای حزب توده ایران بود.
شهید ثالث که به تعبیر خودش چخوف برایش «مسالهای است شخصی و خصوصی» و نمیتواند خود را از زیر باراثرات فرهنگی دیدگاههای او خلاص کند، گفته است: «من فیلمهایم را از زاویه نگاه یک نظارهگر میسازم و با این روش اجازه میدهم مخاطبانم خودشان به قضاوت بنشینند.»
آثاری که شهید ثالث کارگردانی کرده است
- قفس (۱۳۴۸ ، فیلم کوتاه)
- بزم درویشان (۱۳۴۸ ، گزارشی از مراسم ذکر و سماع دراویش در کردستان)
- مهاباد (۱۳۴۸)
- رستاخیز (تعمیر آثار باستانی تخت جمشید) (۱۳۴۸ ، مستند/ تصاویری از خرابههای تخت جمشید و مرمت و بازسازی بخشهایی از آن)
- دومین نمایشگاه آسیایی (نمایشگاه ۴۸) (۱۳۴۸ ، گزارشی از آماده کردن غرفهها، افتتاح نمایشگاه در تاریخ ۱۳ مهر و بازدید مردم تا ۲ آبان همان سال)
- رقصهای تربت جام (۱۳۴۸ ، مستند / نمایش رقص سنتی و محلی تربتجام توسط رقصندگان حرفهای وزارت فرهنگ و هنر)
- رقص بجنورد (۱۳۴۸ ، مستند / گروهی از مردان و زنان رقص سنتی و محلی بجنورد را به نمایش میگذارند)
- رقصهای محلی ترکمن (۱۳۴۸ ، اجرای رقصهای سنتی و محلی ترکمن توسط مردان)
- آیا…؟ (۱۳۵۰ ، فیلم کوتاه)
- سیاه و سفید (۱۳۵۱ ، فیلم کوتاه / برنده جایزه ویژه جشنواره لس آنجلس و جایزه ویژه جشنواره سانفرانسیسکو)
- یک اتفاق ساده (۱۳۵۲ ، جایزه اینتر فیلم و جایزه هیئت ژوری کاتولیک از جشنواره فیلم برلین،جایزه منتقدان بینالمللی جشنواره جهانی فیلم تهران)
- طبیعت بیجان (۱۳۵۳ ، جایزه خرس نقرهای، جایزه فیپرشی، جایزه اینتر فیلم و جایزه هیئت ژوری کاتولیک از جشنواره فیلم برلین)
- در غربت (۱۳۵۴ ، جایزه فیپرشی، جایزه اینتر فیلم و جایزه هیئت ژوری کاتولیک از جشنواره فیلم برلین)
- وقت بلوغ (زمان بلوغ) (۱۹۷۶)
- خاطرات یک عاشق (یادداشتهای روزانه یک عاشق) (۱۹۷۷)
- تعطیلات طولانی لوته ایزنر (۱۹۷۸ ، ۱۶ میلیمتری)
- نظم/ همه چیز روبراه است (۱۹۷۹ ، نامزد جایزه هوگو طلایی از جشنواره شیکاگو)
- آخرین تابستان گرابه (۱۹۸۰ ، ۱۶ میلیمتری / برنده جایزه بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد، به علاوه پنج هزار مارک و برنده جایزه بهترین فیلم تلویزیونی)
- آنتون پ. چخوف: یک زندگی (۱۹۸۱ ، ۱۶ میلیمتری)
- اوتوپیا (۱۹۸۲ ، برنده جایزه آکادمی هنرهای تجسمی به عنوان بهترین فیلم سال)
- گیرنده ناشناس (۱۹۸۳–۱۹۸۲ ، ۱۶ میلیمتری)
- هانس، نوجوانی از آلمان (۱۹۸۳)
- درخت بید (۱۹۸۴)
- فرزندخوانده ویرانگر (۱۹۸۵)
- گلهای سرخ برای آفریقا (۱۹۹۱)
درگذشت سهراب شهید ثالث
وی چند سال پیش از مرگش به آمریکا رفت و در شیکاگو اقامت نمود و از آن پس فیلمی نساخت. او در دهم تیرماه سال ۱۳۷۷ بر اثر بیماری سرطان کبد در شیکاگو درگذشت.
آیدین آغداشلو نیز سالها قبل در مراسم بزرگداشت این فیلمساز گفته بود: «سهراب، مردمگریزی بود که مردم را دوست داشت. او میدانست کجا ایستاده و چه میکند.»
آغداشلو مطرح کرده بود: «پنج مقاله درباره او نوشتم و بیم داشتم که از یاد برود و بعدها مطمئن شدم که از یاد نخواهد رفت. سهراب همیشه در کارهایش حدیث نفس میکند. او از شعار، سانتیمانتالیزم و احساسات گرایی بسیار نفرت داشت و هر چیز نحیف و پیش پاافتادهای او را رنج میداد. او مهر سرشاری نسبت به هر موجودی داشت که در معرض مخاطره قرار میگیرند. او مردمگریزی بود که هرگز مردم را تحقیر نکرد. سهراب شهید ثالث رفقای اندکی داشت و معتقد بود که تناقض هر هنرمند از طریق اثرش حل میشود. سهراب بیجایگزین بود و شیوهاش را در دورانش کسی تکثیر نکرد. حرف تلخی به کسی نمیزد و با کسی تندی نمیکرد. انسان شریفی به تمام معنا بود و وقتی سهراب درگذشت، جهان جای تنگتری شد.»