ستاره | سرویس روانشناسی – یکی از مهمترین مسایلی که عدم رعایت آن به زندگی مشترک و روابط سالم حتما صدمه خواهد زد، صداقت است. اما آیا این صادق بودم حد و مرزی هم دارد؟ چقدر مهم است که زن و شوهر در رابطه و ازدواجشان تمام و کمال و صددرصد با هم صادق باشند؟ آیا چیزی به نام صداقت بیش از حد و نابجا وجود دارد؟ آنچه که مسلم است این است که زن و شوهر قطعا باید با یکدیگر صادق باشند اما گاهی این صداقت نیاز به کنترل دارد، در مورد آن بیشتر بدانید.
صداقت یک تعهد اساسی برای موفقیت در ازدواج
باید بدانید هربار که رازی را از نامزد / همسرتان پنهان میکنید احساسات مربوط به آن را نیز در خود سرکوب میکنید و دست آخر به لحاظ احساسی عاطفی سرد و کرخت میشوید. به خود میگویید «احساس میکنم عشق میان ما دیگر کمرنگ شده است.» در حالی که حقیقت این است که شما بین خودتان و نامزد / همسرتان دیواری کشیدهاید و بدین ترتیب میان خودتان و او فاصله و جدایی ایجاد کردهاید؛ چرا که تمامی حقیقت را با او در میان نگذاشتهاید یا بخشهایی از آن را از نامزد / همسرتان مخفی کردهاید، در نتیجه عشق میان خود را نیز سرد و کم رنگ کردهاید.
برای اینکه هر ازدواجی موفق باشد و رشد کند به پنج تعهد اساسی نیازمند است:
- متعهد میشوم تا آنجا که میتوانم، بیاموزم چگونه انسانی بهتر و همسری شایستهتر باشم. متعهد میشوم آنچه را لازم است برای شادکامی و خوشبختیمان انجام دهم.
- متعهد میشوم به لحاظ احساسی و عاطفی، باز، گرم و پذیرا باشم و احساسات و عواطف خود را به همسرم ابراز کنم.
- متعهد میشوم به لحاظ روحی و عاطفی با نامزد / همسرم سخاوتمند باشم نه خسیس، و همواره عشق و محبت خودم را به او ابراز کنم.
- متعهد میشوم با خودم و نامزد / همسرم صادق باشم.
- متعهد میشوم تا آنجا که میتوانم از عشق و عشق ورزیدن بیاموزم تا معشوقی لایق برای نامزد / همسرم باشم و به او آن گونه که شایستگیاش را دارد عشق بورزم.
گمان نمیرود که هیچ رابطه و ازدواجی بدون این پنج تعهد موفق و سالم باشد. متعهد بودن و صادق بودن در رابطه و همچین تلاش مستمر برای انسانی بهتر و عاشقتر بودن راهی است که سلامت رابطه را تضمین میکند.
صداقت بیش از حد کجا لازم است و کجا باید کنترل شود؟
اغلب اوقات عبارت صداقت بیش از حد در رابطه به احساسات بسیار مهمی مربوط میشود که لازم است به طور حتم آنها را با نامزد /همسرتان در میان بگذارید. موضوعاتی از قبیل:
- وقتی با هم عشق ورزی میکنیم آن طور که میخواهم مرا لمس نمیکنی.
- بعضی وقتها جذب دیگران میشوم و میدانم این به این دلیل است که تو نیازها و خواستههای مرا برآورده نمیکنی.
- از اینکه همیشه مرا جلوی همه تحقیر میکنی، متنفرم. باید به این وضع خاتمه بدهم.
- از اینکه اینقدر وقتت را صرف کار میکنی حالم به هم میخورد. تو هیچ وقت برای با هم بودن برنامه ریزی نمیکنی.
تا اینجا آنچه به نظر صداقت بیش از حد به نظر میرسد، احساسات و عواطف ناخوشایندی است که مایل نیستید آنها را ابراز کنید یا از ابراز آنها خجالت میکشید.
گاهی نیز برخی آدمها از صداقت زیاد یا رک بودن برای سلطه یافتن بر دیگران استفاده میکنند. بدین معنی که صداقت بیاندازه را دستاویزی قرار میدهند که به دیگران احساس گناه بدهند و ناراحتشان کنند (به خصوص عزیزانشان را) و بدین وسیله بر ترسها و ناامنیهای خود سرپوش بگذارند. به عنوان مثال، بیان جملات زیر صداقتی غیر ضروری است:
- عزیزم موهات خیلی بد شده. امروز هیچ جذاب به نظر نمیرسی.
- نمرههای خواهرت خیلی بهتر از تو شده. میترسم همان پسر باهوش و همیشگی من نباشی.
- خیلی خوشحالم که توانستی بالاخره با یکی نامزد کنی. اما تصور نمیکنی نامزدت کمی زشت است؟
گرچه ممکن است این گفتهها در بردارنده حقیقت نیز باشد، باید پرسید هدف و مقصود از بیان آنها چیست؟ آیا این صداقت بیش از حد و بیان کردن این حقایق جهت بهبود روابطتان یا حل و فصل موضوعی کمک میکند؟ البته که نه. اینها تنها نمونههایی از انتقادات نیشدار و گزنده است و اغلب بیانگر ترسها و ناامنیهای خود شخص است که نقاب صداقت زده است.
- البته گاهی صادق بودن با کسی که دوستش داریم به نظر ترسناک میرسد، به خصوص اگر مطمئن نباشیم در قبال آنچه خواهیم گفت چه واکنشی نشان میدهد. اما توجه کنید که چنانچه تمامی حقیقت را نگویید چه میشود. صادق نبودن به مراتب سختتر است. سرکوب احساسات و زندگی در انکار، شما را به لحاظ احساسی و عاطفی سرد و کرخت میکند و احساساتتان را میکشد. جرات و شهامت این را به خود بدهید که صادق باشید و تمامی حقیقت را بیان کنید؛ البته به طریقی که قابل فهم باشد.
منبع: از باربارا بپرسید