ستاره | سرویس روانشناسی – خیلی از افراد شکست عشقی را در زندگی خود تجربه میکنند اما اکثر آنها هرگز به زبان نمیآورند که رویدادهای دردناک گذشته موجب ناتوانی احساسی و عاطفی فعلیشان شده است. این رویدادهای گذشته میتواند یک صدمه روحی مربوط به دوران کودکی یا ناتوانی در تمام کردن رابطه عاطفی و جدایی در روابط قبلی باشد. در این میان یکی از مهمترین سوالاتی که میتوانیم از خودمان بپرسیم و پاسخ به آن به موفقیت در روابط عاطفی بعدی ما کمک خواهد کرد این است که ریشه مشکلات روحی و الگوهای ناسالم ما به کجا باز میگردد وو چگون آنها را شناسایی کرده و التیام بخشیم؟ و چگونه میتوانیم گذشته را فراموش کرده و تمام توجهامان را معطوف به رابطه کنونیمان کنیم؟ در واقع اولین قدم در این راه اعتراف به داشتن مشکلات احساسی و عاطفی و مسایل حل نشده دوران کودکی و تمایل به حل و فصل کردن آنهاست.
چگونه از کودکی برنامهریزی احساسی میشویم؟
برنامهریزی احساسی شامل مجموعهای از تصمیمات و باورهایی است که شما به طور کلی در دوران کودکی درباره دیگران و نیز دنیای اطرافتان گرفتهاید و پیدا کردهاید.
هنگامی که شما به این دنیا وارد میشوید، به لوحی سفید و خالی میمانید. با اینکه هریک از ما به زمینههای خاص ژنتیکی متولد میشویم، در ابتدا هیچ احساس منفی و بدی که بر ما اثر بگذارد وجود ندارد. اما با گذشت یک یک روزها ما رویدادهایی را پشت سر میگذاریم از آسیبهای کدکی تا شکست عشقی در جوانی که هریک از آنها چیزهایی درباره خودمان و دیگران به ما میآموزد.
در این دوران ممکن است به شما آموزشهای مفید بدهند و با شما رفتاری شایسته و از سر مهربانی داشته باشند؛ یا برعکس، رفتاری توام با خشونت. ممکن است به شما عشق بورزند یا شما را نادیده بگیرند. ممکن است شما را تشویق یا تحسین کنند یا برعکس، دایم سرزنش و تحقیرتان بکنند.
هریک از این رفتارها به شما کمک میکند تصمیماتی را درباره خودتان، دیگران و به طور کلی درباره زندگی بگیرید. برای مثال فرض کنید پدرتان از لحاظ روحی و عاطفی همیشه تنهایتان میگذاشت. شاید شما ناخودآگاه تصمیم گرفته باشید:«من نمیتوانم به کسانی که دوستشان دارم، پشتگرم باشم.» یا «کسانی که دوستشان دارم مرا ترک میکنند.» تجربیات گذشته شما باعث میشود تصمیم خاصی بگیرید و مجموعهای از این تصمیمات و باورهای شما برنامه ریزی روحی- احساسی شما نامیده میشود.
این برنامه ریزی تعیین میکند که در طول عمرتان چگونه فکر و رفتار کنید. به خصوص تعیین میکند چطور در برابر چیزهایی که خاطرات دردناک کودکیتان را زنده میکند، واکنش نشان بدهید. بیشتر این برنامهریزی در دوران کودکی انجام میشود. از نظر روانشناختی:
- بین ۰ تا ۵ سالگی پنجاه درصد برنامهریزی احساسی انجام میشود.
- بین ۵ تا ۸ سالگی سی درصد برنامهریزی احساسی انجام میشود.
- بین ۸ تا ۱۸ سالگی پانزده درصد برنامهریزی احساسی انجام میشود.
این به این معناست که شما تا هشت سالگی از نظر روانی هشتاد درصد برنامهریزی شدهاید و به عبارتی هشتاد درصد تصمیمات خود را درباره خود و دیگران گرفتهاید. و در ۱۸ سالگی نود و پنج درصد برنامهریزی شده اید. فقط پنج درصد این مقدار برای بقیه عمرتان میماند. ممکن است این مقدار زیاد به نظر نرسد، اما خبر خوب این است که شما با همین پنج درصد باقیمانده میتوانید از نحوه برنامهریزی آن نود و پنج درصد اطلاع یابید و سپس آن را تغییر بدهید.
بنابراین دور از ذهن نیست که آدمی از انگیزههای پنهان در روابطش بیخبر باشد. با این پنج درصد فکر خودآگاه است که به خودتان میگویید: «من میخواهم به همسرم عشق بورزم» اما شاید نود و پنج درصد فکرتان که ناخودآگاه است طوری برنامهریزی شده باشد که شما ناخودآگاه از صمیمیت و نزدیکی به همسرتان دوری کنید و حصاری به دور قلب خود بکشید و از ایجاد هرگونه روزنهای در آن جلوگیری کنید و یا دچار شکست عشقی شوید.
با کمک سه مرحله زیر میتوانید از برنامهریزی احساسی خود آگاه شوید:
۱- احساسات و عواطف حل و فصل نشدهای را که در درون خود دارید شناسایی و آنها را بیان کنید، چنان که بتوانید آنها را حل کنید نه اینکه طبق آنها عمل کنید.
۲- روابط عشقی ناسالم و قدیمی خود را شناسایی کنید و متعاقب آن روابط سالمی را انتخاب کنید تا ترسهای قدیمیاتان را التیام بخشد و بتوانید به رابطه تازه اعتماد کنید.
۳- از ماجراهای عشقی جدیدی که سر راهتان قرار می گیرد استقبال کنید تا درد و رنج ناشی از شکست عشقی یا کمبود عشق است را التیام بخشید.
پس از شکست عشقی چگونه رابطه جدید سالمی ایجاد کنیم؟
قدم مهم این است که با ترس ناشی از جدایی در گذشته خود روبرو شوید. در حقیقت بعد از یک شکست عشقی و جدایی اندکی ترس برای یک رابطه جدید هم طبیعی است و هم مفید. در واقع ترس باعث میشود شما محتاط تر باشید و توجه بیشتری به رابطه جدیدتان بکنید.
شما و همینطور همسرتان اگر نگاهی به گذشته و رابطه شکست خورده قبلی خود بیاندازید متوجه خواهید شد که در آن موقعیت توجه کافی به نشانههای هشدار، مشکلات، درگیریها، نیازهای ارضا نشده و هزار چیز دیگر نمیکردید. و سرانجام این بیتوجهیها باعث خراب شدن رابطهاتان شده است. بنابراین باید به رابطه جدیدتان توجه خاص و ویژه داشته باشید. اینبار شما با کوله باری از تجربه میدانید که چگونه از رابطه جدیدتان مراقبت کنید.
تمرین
شما و همسرتان فهرستی جداگانه از اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شدهاید، تهیه کنید. به روابط گذشتهاتان با دقت نگاه کنید و صادقانه از ابتدا و انتهای آن را بررسی کنید و هر اشتباهی که مرتکب شدهاید را بنویسید. مثلا «به نامزد یا همسر سابقم اجازه میدادم احساسات مرا بیارزش بنامد و این باعث میشد از او منزجر شوم… »از اینکه فهرستتان طولانی از آب درخواهد آمد تعجب نکنید.
فهرستهایتان را با هم عوض کنید و درباره هریک از مواردی که در فهرست خود آوردهاید، با هم صحبت کنید. سپس به اتفاق در ازای هر اشتباه یک قانون جدید وضع کنید. به عنوان مثال:هرگاه من با گفته یا عمل همسرم مخالف باشم، احساسم را به او میگویم؛ حتی اگر باعث تولید تنش شود.
این تمرین دو هدف را دنبال میکند:
۱- کمک میکند تا بفهمید چنین نبوده که رابطه قبلیاتان از ابتدا خوب و عالی بوده اما با گذشت زمان رو به بدی رفته، بلکه برخی عادات رفتاری اشتباه شما بوده که باعث شده است رابطهاتان با شکست مواجه شود و دچار شکست عشقی شوید.
۲- وقتی به عادتها و رفتارهای غلط خود دقت کنید و آن ها را روی کاغذ بیاورید و در ستون مقابلش نیز عادتهای درست را بنویسید، این کار باعث میشود نه تنها به وجود آنها اعتراف کنید، بلکه دفعه بعد کمتر دچار آن اشتباها و خطاها شوید و در نتیجه کمتر صدمه ببینید.
به شما توصیه میکنم از کتاب یا نوارهایی که در این زمینه موجودند، استفاده کنید. میتوانید به کارگاههای مرتبط با روابط زناشویی بروید تا پایه و اساس رابطه خود را محکم کنید و در نهایت به عشق و هیجان و شور و حرارت بیشتری در زندگی خود دست یابید.
منبع: از باربارا بپرسید