ستاره | سرویس روانشناسی – حتما با کسانی برخورد کردهاید که در ابراز محبت کردن خود افراطی رفتار میکنند. تا جایی که از خواستهها و نیازهای خود باز میمانند. از طرف دیگر این رفتارشان مخصوصا با نامزد یا همسرشان میتواند باعث شود رابطهاشان دچار اختلال شده و فرد مقابل برخلاف انتظار احساس ناراحتی کند. در خیلی از مواقع نیز محبتشان بی پاسخ گذاشته میشود، زیرا محبت سالم وقتی درست به کار نمیرود خیلی زود به محبت ناسالم تبدیل میشود و وقتی فردی بدون درخواست، توجه و محبت بیاندازه میبیند از آن گریزان شده و ارزشی برای آن قایل نمیشود. در این مقاله به علل ابراز محبت بیش از حد پرداختهایم.
چه چیز باعث افراط در محبت کردن میشود؟
کمبود محبت
مشکل این افراد زیاد دوست داشتن طرف مقابل نیست بلکه آنان خودشان را خیلی کم دوست دارند. میتوان چنین آدمهایی را انگل عاطفی نامید. او محبت میکند اما در واقع همواره در حال خواستن و مطالبه محبت بیشتر از دیگران است و باعث میشوند که طرف مقابل نیز احساس ناراحتی کند.
اینگونه افراد اغلب اوقات تا حدی مستاصل، درمانده و پرتوقع هستند. در واقع آنان به شدت نیازمند محبت و توجه هستند و بدین وسیله با محبت بیش از حد کردن و توجه نشان دادن، به دنبال این هستند که با مقدار بالای عشق و محبت دردهای خود را به طور موقت تسکین دهند. و حتی گاهی باعث میشوند که طرف مقابل با احساس گناه و افسوس آنها را در کنار خود نگه دارد.
تجربههای کودکی
احتمال دارد این افراد در گذشته لطمههای فراوانی خورده باشند؛ شاید از یکی از اعضای خانواده یا اتفاقات ناخواسته دیگر، و هنوز آن لطمه روحی و عاطفی التیام نیافته و منشا آن درد همچنان فعال است. آنان از رابطهاشان با دیگران مانند مرهمی موقت استفاده میکنند تا بتوانند مدتی کوتاه روی آن زخم را بپوشاند.
افرادی که به دلیل مشکلات گذشته خود، اکنون بیشازحد محبت میکنند برای بهبود رنجهای گذشته باید بتوانند آنها را بشناسند و ارتباطشان را با رنجهای اکنون خود دریابند. این افراد در کودکی، دایم تحت کنترل دیگران بودهاند و اکنون دوست دارند دیگران را تحت کنترل خود درآورند. افرادی که محبت بیش از حد دارند، اغلب تقصیرها و مشکلات همسرشان را نمیبینند و به گونهای آنها را انکار میکنند. . وقتی نیازهای افراد در کودکی بیپاسخ مانده باشد، در بزرگسالی به سختی میتوانند امیدوار باشند که دیگران به نیازهایشان توجه کنند، پس سعی میکنند با برآوردهکردن تقاضاهای دیگران و محبت بیش از حد خود را دوستداشتنی نشان دهند.
عوامل فرهنگی
بررسیها نشان میدهد که زنان بیشتر از مردان دچار محبت بیش از حد و بیتناسب به دیگران، به ویژه به همسرانشان میشوند و این شاید به این خاطر باشد که مردها به دلایل گوناگون و از جمله عوامل فرهنگی بیشتر میتوانند از خود حمایت کرده و با پرداختن به جنبههای بیرونی زندگی، دردهای درونی خود و تجارب مخرب دوران کودکی را تعدیل کنند. آنها با غرقشدن زیاد در کار یا سرگرمیهای گوناگون بیشتر میتوانند از رنجهای گذشته خود فاصله بگیرند اما زنان اغلب کمبودها و تجربههای مخرب خود را در روابطشان نشان میدهند.
اغلب ما براساس آموزشهای دوران کودکی خود رفتار میکنیم. برای مثال بسیاری از زنان در کودکی یاد گرفتهاند نیاز افراد خانواده مقدم بر آنهاست و شاید در بسیاری موارد مجبور شدهاند کارهای افراد خانواده را انجام دهند و مسوولیتهای زیادی هم بر عهده آنها بوده و چه بسا مجبور شدهاند خیلی اوقات خود را نادیده بگیرند، پس طبیعی است هنگام بزرگسالی نیز نتوانند به خود اطمینان داشته باشند و از حق و حقوق خود آگاه باشند.
ترس از تنها شدن
افرادی که بیش از حد محبت میکنند اغلب از موضوعی هراس دارند؛ هراس از تنها شدن، از اینکه کسی آنها را دوست نداشته باشد، هراس از اینکه ارزشمند به نظر نرسند، خیلی زود فراموش شوند و…؛ بنابراین آنقدر محبت میکنند تا تنها نشوند.
با محبت بیش از حد چه باید کرد؟
اگر شما از جمله افرادی هستید که محبت بیش از حد به دیگران ابراز میکنند سعی کنید:
- با خودتان مهربانتر باشید، استعدادها و تواناییهایتان را شناسایی کنید و بیشتر برای استراحت و آرامش خود وقت بگذارید.
- از خودتان سوال کنید تا چه زمان میخواهید دیگران را بیشتر از خود دوست بدارید و تا چه زمانی میتوانید بیشتر توان خود را برای دیگران و تغییر دادن آنها صرف کنید؟ آیا بهتر نیست انرژی خود را صرف بهبود حال خودتان بکنید؟
- اعتماد به نفس خود را بالا ببرید و کاملا به خود متعهد باشید تا بتوانید پیروز شوید.
- بیاموزید هنگامی که کسی از شما کمکی نخواسته، پیشقدم نشوید. بگذارید دیگران خودشان مشکلات را تجربه کنند و این شانس را به آنها بدهید تا بزرگ شوند و رشد کنند.
- به دیگران احترام بگذارید و این حق را به آنها بدهید خودشان تصمیم نهایی را بگیرند. نگران این نباشید که اگر کاری نکنید مشکلی پیش میآید. به جای سلطهجویی بر دیگران، کاری کنید که از شر ترسهای بیهوده خود رها شوید.
- هنگامی که از کنترل کردن دیگران دست برمیدارید، احساس رهایی بیشتری میکنید.
- باید راههای جدیدی برای برقراری ارتباط با خود و دیگران بیابید؛ راههایی که نشان میدهند خودتان میخواهید مسئولیت زندگیتان را بر عهده بگیرید.
- واقعیتها را به همان صورتی که هست بپذیرید. فراموش نکنید که شادی و موفقیت با توجه داشتن به درون ما به وجود میآید.
- خواستهها، سلامتی، کار، تفریح و سرگرمی و فعالیتهای مربوط به خودتان را در اولویت قرار دهید و همیشه دیگران را مقدم بر خود ندانید.
- باید بیاموزید خواستهها و نیازهای شما مهم هستند و این وظیفه شماست که این خواستهها را برآورده کنید.
- برای کمک بیشتر به خود میتوانید مطالعاتتان را در این زمینه بیشتر کنید.
- اگر در خانوادهای بودهاید که محبت و توجه لازم را دریافت نکردهاید میتوانید از مشاور کمک بگیرید. روشهای موثر و مختلفی مانند روان درمانی فردی برای درمان وجود دارد بنابراین توصیه میکنیم به روانشناس یا مشاور خانواده مراجعه کنید.
هنگامی که بهبود پیدا کردید میآموزید برای کمک به دیگران این فقط شما نیستید که راضی میشوید، دیگران هم احساس خوبی خواهند داشت اما کمک شما قبل از این خالصانه نبود. شما باید محبت و علاقه خود را خالصانه و بدون هیچ انتظاری نثار دیگران بکنید.