ستاره | سرویس روانشناسی – دانشمندان تعاریف مختلفی از هوش ارائه دادهاند که در مواردی توافق زیادی در این تعاریف دیده نمیشود اما در همه این تعریفها به نوعی استعداد کلی اشاره شده است که در حل مسایل مختلف مفید واقع میشود. روانشناسان مختلف بنابر کارکردی که از هوش مدنظر دارند، انواع هوش را نیز مورد بررسی قرار دادهاند. در بین نظریات مطرح شده در باب انواع هوش، نظریه هوش چندگانه هوارد گاردنر و نظریه هوش سه گانه دانا زوهار و یان مارشال از مقبولیت بیشتری برخوردار هستند. در این مقاله به این دو دستهبندی از هوش اشاره میکنیم.
انواع هوش از نظر دانا زوهار و یان مارشال
در نظریه هوش سه گانه دانا زوهار و یان مارشال انواع هوش با هوش جسمانی (PQ) یعنی توانایی کنترل ماهرانه بدن و استفاده از اشیا آغاز میشوند و بر اساس سیستمهای عصبی مغز مشخص میگردند. اما آنها معتقدند هوشهای مختلف انسان زیرمجموعهای از سه نوع هوش زیر میباشند:
هوش عقلانی (IQ): هوش عقلانی که آن را با انواع تست iq میسنجند، مربوط به مهارتهای منطقی و زبانشناسی ماست که در حال حاضر بیش از سایر هوشها به عنوان ملاک موفقیت آموزشی محسوب میشود. این هوش مناسب حل مسایل ریاضی و منطقی است.
هوش عاطفی یا هیجانی (EQ): هوش عاطفی ما را قادر میسازد تا بتوانیم احساسات خود را شناخته و آن را به صورت مطلوبی ابراز و اداره کنیم. هوش هیجانی در شناخت و درک هیجانات دیگران و دیدن چشم اندازشان به ما کمک میکند و ما را نسبت به حالت هیجانی گروه، رویدادها و ارتباطات حساس میسازد. این هوش به افراد کمک میکند عواطف خود و دیگران را مدیریت کنند، در موفقیت حرفهای و شخصی فرد بسیار موثر است و آنها را در برقراری ارتباط یاری می دهد و تا حدی از قابلیت پیشگویی نیز برخوردار است.
گلمن هوش هیجانی را به عنوان یک عنصر ضروری برای موفقیت فرد در زندگی و کار در محیط اجتماعی پرچالش امروز میداند و معتقد است سبب توانمند سازی افراد در مواجه شدن با استرس بالا و چالشهای شدید رشد اجتماعی و ادراکی میشود.
هوش معنوی (SQ): هوش معنوی ظرفيت احساس، درک و توجه به والاترين قسمتهای وجود خود، سایر انسانها و جهان پيرامون میباشد و کمک میکند تا انسان به سوالات غایی درخصوص معنای زندگی و ارتباطاتش بین انسان و جهانی که در آن زندگی میکند پاسخ دهد و زمانی که فرد بتواند زندگی خود و تمام کارها و فعالیتهایش را با معنویت تلفیق کند در واقع هوش معنویش تبلور یافتهاست.
هوش معنوی مختص به انسان است. این هوش زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزش ها را در فعالیت هایی را که بر عهده می گیریم در بر می گیرد. هوشی که به واسطه آن سوال سازی در ارتباط با مسائل اساسی و مهم در زندگی مان می پردازیم و به وسیله آن در زندگی خود تغییراتی را ایجاد می کنیم.
انواع هوش از نظر گاردنر
در سال ۱۹۸۳ در حالی که دیگر دانشمندان هوش را تنها به مهارتهای فردی نسبت میدادند، گاردنر توجه خود را به نوع هوش معطوف کرد و هوش را در ۹ بخش دستهبندی کرد.
۱. هوش ریاضی
هوش ریاضی به توانایی محاسبه، تعیین مقدار، بررسی فرضیات و انجام عملیات ریاضی ارتباط دارد. داشتن این هوش به ما قدرت میدهد تا با استفاده از مفاهیم انتزاعی و طرز فکر نمادین، روابط و ارتباطات را درک کنیم. افرادی که در حوزه ریاضیات هوش بالایی دارند، معمولا به الگوها، دستهبندیهای مختلف و روابط موضوعات با یکدیگر علاقهمند هستند. آنها دوست دارند خود را درگیر مسائل محاسباتی و بازیهای استراتژیک کنند.
۲. هوش موسیقایی
هوش موسیقی به توانایی فرد در تشخیص گام، ریتم، طنین و تن صدا مربوط است. بین موسیقی و احساس رابطه عمیقی وجود دارد؛ ضمن این که هوش موسیقایی با ریاضی هم وجوه مشترکی دارد. بیشتر صاحبان این هوش، در حال زمزمه کردن یک آهنگ یا ضرب گرفتن هستند. آنها نسبت به دیگر افراد به صداهای محیط حساسیت بیشتری نشان میدهند.
۳. هوش طبیعتگرایی
افرادی که از این نوع هوش برخوردار هستند، نسبت به سایرین، طبیعت زنده مانند گیاهان و حیوانات را با نگاه دقیقتری میبینند. ضمن این که اشیا بی جان هم از نگاه آنها دور نمیماند. هوش طبیعتگرایی در جریان سیر تکاملی انسان به وجود آمده است. چرا که گذشتگان ما اکثرا کشاورز یا شکارچی بودهاند و در روند رشد این مهارتها، علمی مثل گیاهشناسی و مهارتی مثل آشپزی شکل گرفته است. عدهای بر این باور هستند که در دنیای امروز از هوش طبیعتگرایی افراد استفاده چندان مفیدی نمیشود و این هوش بیشتر صرف درک تفاوت مدلهای اتومبیل، کفش، نوع آرایش و دیگر موارد مشابه میشود.
۴. هوش معنوی
یکی از انواع هوش هوش معنوی است. افرادی که هوش معنوی بالایی دارند، پرسشهای عمیقی را مطرح میکنند. مسائلی مانند وجود انسان، معنای هستی، علت تولد و مرگ برای آنها جالب و چالش برانگیز است.
۵. هوش میان فردی
هوش میانفردی به توانایی درک و تعامل موثر با دیگران ارتباط دارد. این هوش شامل ارتباطات موثر کلامی و غیرکلامی و توانایی جلب توجه دیگران است. ضمن این که هوش میان فردی بالا باعث میشود که نسبت به رفتار و خلق و خوی افراد حساسیت نشان دهیم و توانایی سرگرم کردن آنها را داشته باشیم. معلمها، مددکاران اجتماعی، بازیگران و سیاستمداران در صورتی موفق هستند که بتوانند هوش میانفردی خود را ابراز کنند. جوانان و نوجوانانی که هوش میانفردی بالایی دارند همواره میخواهند رهبری همسالان خود را بر عهده بگیرند و به خوبی میتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند و احساسات و انگیزههای آنها را درک کنند.
۶. هوش بدنی
در میان انواع هوش، هوش بدنی در رابطه با دستکاری اشیا و برخورداری از مهارتهای بدنی تعریف میشود. این نوع از هوش به هماهنگی ذهن و بدن نیاز دارد. ورزشکاران، رقاصان، جراحان و صنعتگران از جمله افرادی هستند که هوش بدنی بالایی دارند.
۷. هوش کلامی
هوش کلامی توانایی در بیان منظور و توضیح احساسات است. این نوع هوش به ما اجازه میدهد تا مفهوم کلمات را درک کنیم و با به کار گیری مهارت کلامی، به زبان خود منظورمان را به مخاطب برسانیم. شاعران، رماننویسان، روزنامهنگاران و سخنرانهای عمومی از جمله اقشاری هستند که هوش کلامی آنها نسبت به سایرین بالاتر است. افراد جوان و نوجوانی که هوش کلامی دارند به نوشتن علاقهمند هستند و از کارهایی مانند کتاب خواندن، داستان گفتن و حل کردن جدول کلمات لذت میبرند.
۸. هوش درونفردی
هوش درون فردی به شناخت فرد از خود، خواستهها و احساساتش وابسته است. وقتی کسی دارای هوش درونفردی باشد بهتر میتواند برای آیندهاش برنامهریزی کند چرا که نسبت به خود شناخت کافی دارد و میداند چه چیزهایی میخواهد و چه چیزهایی را نمیخواهد. هوش درونفردی تنها مربوط به ارتباط فرد با خودش نیست بلکه ارتباط با دیگر افراد را هم در بر میگیرد. نمونه بارز صاحبان این نوع هوش، روانشناسان، رهبران روحانی و فلاسفه هستند. نوجوانان و جوانانی که هوش درونفردی بالایی دارند، ممکن است خجالتی به نظر بیایند. آنها نسبت به احساسات خود اشراف کامل دارند و از انگیزههای درونی بالایی برخوردار هستند.
۹. هوش فضایی
یکی دیگر از انواع هوش، هوش فضایی است که به درک پدیدههای دیداری مربوط میشود. افرادی که هوش فضایی بالایی دارند، ابعاد را بهتر از سایرین تخمین میزنند و در جهت شناسی قویتر عمل میکنند. چنانچه افراد در کشف هوش غالب خود کوتاهی کنند و فشار جامعه، علاقهمندی و مسیر حرکت آنها را انتخاب کند، طبیعتا خسارات جبران ناپذیری به خود وارد کردهاند.
- مجموع تمامی انواع هوش روی هم هوش مدیریتی یا MQ را میسازد که به ما یادآور می شود برای موفقیت در زندگی شخصی و شغلی و اجتماعی باید بر خودمان و تمام وجههای وجودیمان مدیریت داشته باشیم. و به عبارتی روی خودمان که با ارزشترین دارییمان هستیم سرمایه گذاری کنیم.