غزل شماره ۴۰۱ حافظ: چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
غزل شماره ۴۰۱ حافظ در لباس طنز گلههای خود را در قالب مضامینی لطیف بازگو میکند و میگوید هرچه من…
غزل شماره ۴۰۰ حافظ: بالابلند عشوه گر نقش باز من
غزل شماره ۴۰۰ حافظ در اوایل دوره کدورت فیمابین شاه شجاع و حافظ، تحت تأثیر غزل عطار و تضمین مصراع…
غزل شماره ۳۹۹ حافظ: کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن
غزل شماره ۳۹۹ حافظ در فرجه فترت حکومت شاه شجاع یعنی مدت کوتاهی که برادرش شاه محمود به کمک حکام…
غزل شماره ۳۹۸ حافظ: ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
غزل شماره ۳۹۸ حافظ غزلی است دو وجهی که شاعر از روی دلسوزی و تجربه قصد پند و اندرز دادن…
غزل شماره ۳۹۷ حافظ: ز در درآ و شبستان ما منور کن
غزل شماره ۳۹۷ حافظ نشان میدهد مقصود و منظور حافظ که صاحب قصر و بارگاه بوده و شاهدان و زیبارویان…
غزل شماره ۳۹۶ حافظ: صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
غزل شماره ۳۹۶ حافظ را میتوان حاصل افکار دوران شباب حافظ دانست یعنی آن را با مطالعه غزلهای شعرای با…
غزل شماره ۳۹۵ حافظ: گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
غزل شماره ۳۹۵ حافظ با الهام از غزل ضیاء الدین خجندی و به منظور گله و شکایت از شاه شجاع…
غزل شماره ۳۹۴ حافظ: ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
غزل شماره ۳۹۴ حافظ غزلی عاشقانه و بسیار زیباست که به وصف معشوق میپردازد. شاعر معشوق جوان خویش را مخاطب…
غزل شماره ۳۹۳ حافظ: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
غزل شماره ۳۹۳ حافظ از باورهای او پرده برمیدارد و به نظر میرسد در مقابله با بدگویان و ریاکاران سروده…
غزل شماره ۳۹۲ حافظ: دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
غزل شماره ۳۹۲ حافظ در مدح شاه یحیی سروده شده است و از دوستی و فداکاری در راه او صحبت…
غزل شماره ۳۹۱ حافظ: خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن
غزل شماره ۳۹۱ حافظ سراسر پند و اندرز است که شاعر با زبانی روان و ساده به بیان آن میپردازد؛…
غزل شماره ۳۹۰ حافظ: افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
غزل شماره ۳۹۰ حافظ به ظاهر به مناسبت تبریک جلوس اتابک است، ولی در اصل راهی برای برقراری ارتباط با…