غزل شماره ۴۴۹ حافظ: ای که مهجوری عشاق روا میداری
غزل شماره ۴۴۹ حافظ در خلال دو سال و کسری تبعید شاعر در یزد سروده شده است. حافظ در مطلع…
غزل شماره ۴۴۸ حافظ: ای که در کوی خرابات مقامی داری
غزل شماره ۴۴۸ حافظ در زمان تبعید شاعر به شهر یزد سروده شده و شاه یحیی را مورد خطاب قرار…
غزل شماره ۴۴۷ حافظ: بیا با ما مورز این کینه داری
غزل شماره ۴۴۷ حافظ احتمالا حاصل کار ایام جوانی شاعر و مربوط به سالهایی است که این شاعر خوش سلیقه،…
غزل شماره ۴۴۶ حافظ: صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
غزل شماره ۴۴۶ حافظ خطاب به شاه شجاع است و این ابیات زمانی که شاه از شیراز دور بوده و…
غزل شماره ۴۴۵ حافظ: تو را که هر چه مراد است در جهان داری
غزل شماره ۴۴۵ حافظ مربوط به سالهای اولیه سلطنت شاه شجاع است؛ زمانیکه هنوز روابط فیمابین شاه و حافظ چندان…
غزل شماره ۴۴۴ حافظ: شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
غزل شماره ۴۴۴ حافظ هنگام بر تخت نشستن جانشین جوان شاه شجاع یعنی شاه زین العابدین و به منظور عرض…
غزل شماره ۴۴۳ حافظ: چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
غزل شماره ۴۴۳ حافظ محصول ایام جوانی شاعر و مربوط به زمانی است که حافظ به استقبال غزلهای شعرای قبل…
غزل شماره ۴۴۲ حافظ: به جان او که گرم دسترس به جان بودی
غزل شماره ۴۴۲ حافظ بلافاصله پس از غزل «چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی» در زمان شاه شجاع…
غزل شماره ۴۴۱ حافظ: چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی
غزل شماره ۴۴۱ حافظ در زمان شاه شجاع و با تمامی گلهگذاریها سروده شده و مضمون بیت پنجم میرساند که…
غزل شماره ۴۴۰ حافظ: سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
غزل شماره ۴۴۰ حافظ پس از آنکه تیمور مردم خوارزم را قتل عام کرد، سروده شده است. حافظ در این…
غزل شماره ۴۳۹ حافظ: دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
غزل شماره ۴۳۹ حافظ عاشقانهایست که شاعر در غیاب سه ساله شاه شجاع و هنگامی که شاه محمود حاکم شیراز…
غزل شماره ۴۳۸ حافظ: سبت سلمی بصدغیها فؤادی
غزل شماره ۴۳۸ حافظ یکی از شیرینکاریهای شاعر است که در سالهای آخر عمرش به صورت ملمّع ساخته، برای سرودنش…