غزل شماره ۱۸۰ حافظ میگوید ای معشوق لبان تو چنان شیرین است که قند در مقایسه با آن هیچ است، در آرزوی خنده زیبا و شیرین تو هستم. در ادامه قامت معشوق را وصف میکند که از درخت طوبی در...
غزل شماره ۱۷۹ حافظ بر اساس اخباری که به شاعر درباره شاه شجاع و تحولات شیراز رسیده سروده شده و به این موضوع دل بسته که دوران غم پایان مییابد. مژدهای که به او رسیده میگوید همانطور که دوران خوشی...
غزل شماره ۱۷۸ حافظ پس از قتل شاه ابو اسحاق و در زمان حکومت امیر مبارزالدین سروده شده و بازگو کننده مقایسه بین این دو فرمانرواست. حافظ اشاره میکند که عاشق برای باقی ماندن در حرم حضرت دوست باید محرم...
غزل شماره ۱۷۷ حافظ در زمان تسلط شاه محمود بر شیراز و برای شاه شجاع سروده شده و در آن شاعر، شاه شجاع را با شاه محمود مقایسه میکند. حافظ برافروختن چهره را دلیل بر دلبری و آینه ساختن را...
غزل شماره ۱۷۶ حافظ در روزهای اول ورود مجدد شاه شجاع به شیراز پس از فراری شدن شاه محمود یعنی در ماه ذیحجه ۷۶۷ سروده شده است. این غزل به شیوایی و زیبایی وصال پس از دوری را به تصویر...
غزل شماره ۱۷۵ حافظ در وصف بهار، در هشت بیت سروده شده که چهار بیت اول آن در توصیف آب و هوای معتدل این فصل و چهار بیت نهایی آن در توصیه و اندرز است. حافظ توصیه خود را از...
غزل شماره ۱۷۴ حافظ میگوید که علت شکست شاه شجاع و بازگشت مجدد او را هرکسی درک نمیکند و پارهای از اشتباهات سیاسی مسبب آن بوده است. با این حال حافظ سرودی شاد میخواند چراکه محبوب به شیراز برمیگردد. این...
غزل شماره ۱۷۳ حافظ از غزلهایی است که برای شاه شجاع سروده شده و معانی ابیات اشاره به اواخر دوران تسلط شاه محمود بر شیراز دارد. این شعر خبر از عاشقی میدهد که در حین نماز به یاد کمان ابروی...
غزل شماره ۱۷۲ حافظ با ردیف «حیرت آمد» وادی حیرت یعنی ششمین وادی از وادیهای هفتگانه عرفان را توصیف میکند. حافظ عاشق شدن را ابتدای حیرت میداند و آن را به نهال تازه کاشته شده تشبیه میکند. وصال که در...
غزل شماره ۱۷۱ حافظ هنگام انتصاب صاحب عیار به مقام وزارت سروده شده و حافظ شادمان است از اینکه مقام واقعی هرکسی در حکومت معلوم خواهد شد. شاعر این اتفاق را به منزله بشارت از جانب آصف وزیر حضرت سلیمان...
غزل شماره ۱۷۰ حافظ شخص خود را مثال میزند و خویشتن را در ابتدای امر به صورت یک صوفی گوشهگیر خلوتنشین که از همه مناهی بریده معرفی میکند. او همه پیمانهای مسلمانی را زیر پا نهاده و به میخانه میرود...
غزل شماره ۱۶۹ حافظ نشان میدهد که گویا از اینکه هیچکس را یارای مقابله با حاکم زورگو نیست، حوصله شاعر بسر آمده و این غزل را سروده است. حافظ به اطراف خود نگاهی میافکند ولی یار و یاوری نمیبیند و...