ستاره | سرویس روانشناسی – برخی افراد با هرگونه مشاوره و درمان در مورد ازدواج و مسائل خانوادگی خود مخالف هستند زیرا که احساس میکنند مردم نباید مشکلات خصوصیشان را با غریبهها در میان بگذارند. خیلی از افراد فقط بعد از کسب اطمینان کافی از اینکه مشاوره آنها از همسرشان پنهان میماند حاضر به مشاوره میشوند آنها از موضوعی متداول حرف میزنند اینکه آنچه بین زن و شوهر میگذرد یا به عبارتی رازهای زندگی زناشویی نباید به غریبهها گفته شود. این عقیده تا چه حد درست است؟
چرا مردم احساسات و مسایل خصوصی را پنهان میکنند؟
روانشناسان توصیه نمیکنند که مردم حرف دلشان را راحت بزنند اما از طرف دیگر معتقد نیستند که آن را به هیچ کس نگویند. دلایل روانشناختی نشان میدهند که وجود فردی مناسب که بتوان با آن حرف زد برای سلامت روان و احساس واجب است. به عنوان مثال دوستیهای خوب میتواند برای این کار مناسب باشد. اما مردم سکوت را ترجیح میدهند. آنها به اشتباه گمان میکنند که مرموز بودن امتیاز است.
یکی از دلایل فاصله گرفتن مردم از دیگران این است که میترسند دیگران با شناختنشان به آنها بیاحترامی یا تحقیرشان کنند. علاوه بر این مردم زیادی معتقدند اگر غریبهها به واقعیت های شخصی و خصوصی آنها دستیابی از آن اطلاعات سوء استفاده میکنند. بنابراین مردم در قبال دیگران جبهه میگیرند. قلبشان ممکن است بشکند اما هیچکس نمیتواند از ظاهر فریبنده آنها متوجه این مسئله شود واقعیت وجودی آنها زیر نقاب پنهان میماند.
هر کس اخبار تلویزیون در غرب را نگاه کند به طور حتم داستانهای تکان دهندهای را که هر چند وقت یکبار درباره شهروندان به ظاهر آرام و دوست داشتنی که ناگهان دیوانهوار خانوادهشان را با تفنگ یا ساطور میکشند شنیده است. بیشتر اوقات با همسایهها درباره آنها مصاحبه میکنند که اهالی محل هم همیشه آنها را مردمی بسیار تنها یا به ظاهر مهربان یا ناشناس توصیف میکنند. بسیاری از روانشناسان باور دارند اگر این مردم افکار حقیقی و احساساتشان را برای دوست یا همسایه ابراز میکردند چه بسا سرانجام غم انگیز آنها تغییر میکرد.
رازهای زندگی زناشویی را به چه کسی بگوییم؟
خیلی از افراد معتقدند که مسائل بین زن و شوهر و رازهای زندگی زناشویی به هیچ کس مربوط نمیشود و افشای رازهای زندگی زناشویی برای دیگران خیانتی فاحش است. افرادی که این مسئله را قبول دارند اغلب بعد از در میان گذاشتن راز های شان با مشاور احساس گناه میکنند. این مسئله ریشه در فرهنگ جامعه دارد. درواقع نوعی غیرت زیاد در مورد زندگی خصوصی وجود دارد. پیام آن این است که «همه نظریاتت را برای خودت نگه دار و هر چه میتوانی کمتر مسایل را برای دیگران فاش کن.»
اما وقتی یک زوج ناراحتیها و احساسات ناشی از اختلاف بین خود و همسرشان را برای دوستانشان بیان میکنند بیشتر آنها از بین میرود. بیرون رفتن با دوستان مشترک و در میان گذاشتن افکار و عقاید با آنان موجب میشود که هر کدام از آنها از دیدگاه شخصی خودش مسئله را بیان کرده و اغلب بحثهای جالبی پیش بیآید. با این که احتمالاً آنها روانشناس و مشاور نیستند ولی میتوان از دیدگاههایشان کمک گرفت. قطعا کمک گرفتن از غریبهها به خصوص افراد ماهر و آزموده به زوجهای پریشان در حل مشکلاتشان کمک میکند.
بازگو کردن رازهای زندگی زناشویی میتواند طیف گستردهای را در بر بگیرد، از مسائل مالی و برنامهریزیهای خانواده گرفته تا رفتارهای همسران در روابط عاطفی و جنسی. گاهی اوقات این درددل کردن است میتواند به صورت غیرمستقیم به اطرافیان این اجازه را دهد که در کار همسران دخالت کنند یا عوارض دیگری به دنبال داشته باشد.
کلام آخر در مورد بیان کردن درونیات و مسایل خصوصی
نکته اصلی این است که مردم زیادی تنها زندگیشان را در زندان احساس می گذرانند چون سعی میکنند از دیگران و خودشان فاصله بگیرند. رشد و صمیمیت با بیان احساسات نزد افراد معتمد پیشرفت میکند. این بدان معنا نیست که مسائل خصوصی زندگیتان را جز به جز در اولین دیدار و طی پنج دقیقه به دیگران بگویید. گاهی زوجین برای درد دل، اختلافات خود و رازهای زندگی زناشویی خود را برای دیگران بازگو میکنند که ممکن است خطرناک و سبب افشای اسرار و مشکلات خانواده گردد. برای اینکار افراد مورد اطمینان و انتخاب شده و ترجیحا متخصص را در نظر بگیرید. زیادی تنها ماندن یا زیادی اجتماعی بودن هردو زیان آور است.
برگرفته از: کتاب ۲۳ باور مخرب در ازدواج